11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۹

آتش در خرمن*


سال‌ها بود، ننشسته بودم در کلاس، روبه‌روی استاد و ناگهان دلهره بگیرم بابت حرف‌های کوبنده‌اش، توبیخ‌اش. سال‌ها بود تجربه شنیدن صدای سکوت و ترس و دلهره‌ و خشم و پشیمانی کلاس را نشنیده‌بودم.







*است، اوضاع این روزهای‌مان.

زهرا صالحی‌نیا
۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۲

28 همیشگی

هر بیست و هشتی یعنی تو، یعنی نشانی خانه تو، هر بیست و هشتی که بشنوم من را می‌برد به زیر سقف با صفای خانه تو چه برسد به حک شدن بیست و هشت بر روی سنگ سفیدی که نزدیک خانه تو است، نزدیک محل قرار من و تو.

 


قطعه 28 که بر پرده کلاس ظاهر شد، در آن تاریکی، در اوج درس و فکر به اینکه باید ایرادی از کار استاد بگیرم، من جا ماندم، رد شدم از مقابل پیچ امین‌الدوله کنار داربست، نشستم زیر پای تو، بالای سر همسایه‌ات، روی سکوی روبه‌روی تصوریت.

پیش از آنکه 28 بر روی پرده کلاس در آن تاریکی ظاهر شود، بی‌هوا می‌خواستم بگویم 28 از همه جا با صفاتر است، مثل عمق ِ دست نخورده جنگل‌های نمناک شمال است، همیشه بوی گلاب و شیرینی زبان می‌دهد. آن‌قدر دنج است که جان می‌دهد دفتر  یا تبلت یا لب‌تاپی بزنی زیر بغلت بروی بنشینی در عمق 28 و برای خودت داستان بنویسی و شعر بنویسی و طرح فیلم‌نامه بنویسی و تمام فحش‌های «چه کلیشه‌ای پر اغراقی» را به جان بخری.

عمق 28، ردیف باغچه‌ها، شیر آب کوتاه، از هر طرف که بیایم، فقط کافی است اسم یکی از کوچه‌های محل را روی سنگ سفیدی پیدا کنم، یک راست می‌رسم به تو که نامت روی هیچ کوچه‌ای نیست، چه‌قدر دلم برایت تنگ شده ساکن بیست و هشت ِ بهشتی.


*خاطره‌ای از گذشته+



زهرا صالحی‌نیا