11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۱

من، مثل ِ ساره!

اینجا قرار است حرفی بزنم.

صرفا جهت آنکه یادم بماند و بدانم که باید بنویسم.


تقدیم به ساره‌ها

تقدیم به تک‌تک کلمات ِ دعای هرشب ِ ساره‌ها

زهرا صالحی‌نیا
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۹

تلنگر

دیشب خواب ِ کسی را دیدم.


نشسته‌بودیم، انگار همه آنهایی که می‌شناختم و می‌دانستم که روزی خواهم شناخت حضور داشتند، دور سفره‌ای بودیم، افطاری؟ ناهار؟ سفره یکی از سفرهای جنوب؟

نمی‌دانم! فقط همه بودند، منتظر بودیم انتخاب شویم، آمد و دوری زد، حرفی نزد، نگاهم به او بود، می‌خواستم ببینم من را هم انتخاب می‌کند، انتخاب نکرد! از میان ما چندنفری را دستچین کرد و رفت، ما ماندیم، ولوله افتاد، من فکر کردم، حقم بود!

از صبح فکر می‌کنم حقم بوده! 

نیمه شب گذشته و من فکر می‌کنم حقم نبوده! باید من را هم انتخاب می‌کرد، من دلم برایش بیشتر از همه تنگ شده، بیشتر از بیشتر از بیشتر!

از ناامیدی منفعلانه‌ی صبح رسیده‌ام به عصبانیت و طلبکاری، طلبکارم از همه و بیشتر از خودم، من هم جای‌ام انجا بود، باید از آن در رد می‌شدم و با او همراه می‌شدم.

آخ که اگر من را انتخاب می‌کرد! آخ!

زهرا صالحی‌نیا
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۳

آخرین مهلت

تقدیم به تنها دخترم

امضاء: بابا.

از صفحه اول عکس می‌گیرم و زیرش می‌نویسم، آخرین نسخه امضاء شده توسط نویسنده کتاب به بالاترین قیمت. چندبار صفحه گوشی‌ام را می‌بندم و باز می‌کنم، بابا آرام خوابیده و نفس‌های عمیق می‌کشد. پرستار آهسته در گوشم می‌گوید: این هفته وقت عمل بذارم بالاخره؟

نگاهش می‌کنم بعد صفحه گوشی‌ام را روشن می‌کنم، کامنت‌ها زیرعکس در حال زیاد شدن است، سرم را برمی‌گردانم، می‌گویم: فردا پول رو می‌ریزم.


زهرا صالحی‌نیا