11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۹ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۲۳

مشهد ِ کوچک

کاظمین برای من مشهد ِ کوچک است، حرم امام رضایِ دنج و آرام، هردوباری که رفتم با خسته‌گی بود، اولین‌بار که کاظمین رسیدیم بی‌جا بودیم، بلاتکلیف، ایستاده‌بودم جلو حرم، مثل همان خیابان امام رضا که رد نگاه می‌رسد به گنبد طلا، آنجا هم رد نگاهم می‌رسید به دو گنبد طلا.

رو به گنبدهاگفتم: ما عادت به امام رضا داریم، نازپروده‌ایم، تحمل سختی نداریم....

خیلی عجیب نیست که هتل اپارتمان پیدا کردیم، نام‌ش هم امام رضا بود، حسابی هم خوابیدیم. صف‌های مارپیچ غذای نذری  بابرکت حرم کاظمین را هم تجربه کردیم. صبحی که با علی برای خرید صبحانه رفتیم هرکس می‌فهمید ایرانی هستیم سلامی به ما می‌سپرد که به امام رضا برسانیم.

باردوم زیارت‌مان اندازه یک نماز صبح بود، کیف دیدن صبح حرم را بردیم.

الان شدیدا دلم تنگ مشهد و کاظمین است، دلم ضعف می‌رود برای خوشحالی امروز امام رضا.

 اولین‌باری که کاظمین رفتم و زندگی‌نامه امام جواد را در حرم خواندم حال دلم خوش نبود، به رضا نرسیده‌بودم، راضی نبودم به رضای‌ش، دلم پی تپیدن و تکان‌های کودکی بود....

اگرچه روز شهادت جوادش دعای من را استجابت کرد، اما در حرم کاظمین دری به روی من باز کرد، به روی قلبم، رضا و آرامش، بخش سخت ماجرا را برایم آسان کرد، کمکم کرد بفهمم می‌شود از حلال‌ترین لذت دنیایی هم امتحان گرفت، می‌شود عمیق‌ترین مهرعالم را هم نادیده گرفت و تن داد به رضا!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۹
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی