آتش در خرمن*
سالها بود، ننشسته بودم در کلاس، روبهروی استاد و ناگهان دلهره بگیرم بابت حرفهای کوبندهاش، توبیخاش. سالها بود تجربه شنیدن صدای سکوت و ترس و دلهره و خشم و پشیمانی کلاس را نشنیدهبودم.
*است، اوضاع این روزهایمان.
سالها بود، ننشسته بودم در کلاس، روبهروی استاد و ناگهان دلهره بگیرم بابت حرفهای کوبندهاش، توبیخاش. سالها بود تجربه شنیدن صدای سکوت و ترس و دلهره و خشم و پشیمانی کلاس را نشنیدهبودم.
*است، اوضاع این روزهایمان.
مجدد سلام و عذرخواهی بابت متن پر غلط قبلی با تبلت نوشته شده بود و امکان تصحیح نداشت و ببخشید بابت طولانی شدن متن
غرض من صرفا تبادل نظر بود لذا چند نکته را عرض می کنم. در علوم پایه و مهندسی بویژه در سطوح اولیه به هیچوجه نظر شخصی و سلیقه استاد حاکم نیست، اگر در موضوعی در دنیا چند صاحب نظر وجود داشته باشند شاید بتوانند زمان تدریس در کنار آموزش توجه بیشتری به «سلیقه شخصی» خود داشته باشند. مثالی بگویم: خواهرم در دانشگاه معماری تدریس می کند. یکی از دروسشان طرح است مثلا یک ترم طراحی بیمارستان، اصولی درابتدا به دانشجویان آموزش داده می شود و در ادامه طرح ها اتود می شوند. خواهرم می گوید البته رعایت اصول لازم است ولی حرف نهایی را سلیقه منِ استاد می زند، شاید کاری ساختار شکنانه باشد ولی من بپسندم. البته سعی شده سلیقه استاد هم مطابق با اصول پذیرفته شده تربیت شود ولی استاد تعیین کننده است. در حالی که در مهندسی ها استاد من به پاسخ صحیح نمره می دهد چه از راه حل من خوشش بیاید یا نه، راه حل ساختار شکنانه که به جواب منتهی نشود فایده ندارد چه استاد بپسندد چه نپسندد، نتایج و جوابها در این علوم بشدت محسوس، قابل آزمایش تجربه و بصری هستند. همینطور قوانین و چهارچوبها، تخطی یا نتیجه نمی دهد یا نتیجه می دهد که منجر به اضافه شدن چهارچوب جدید می شود مثل حکایت فیزیک نیوتنی و کوانتومی
اما آنچه باعث شد من نظر اول را بگذارم نظر شما بود درباره کلاس، کلاس را مرور کنیم: فیلمی نمایش داده شد، عمده نقدها محتوایی بود، داد و بیداد (به نظر من) بی دلیلی شد (تجربه نشان داده آدمهای عادی هر جا از منطق کم می آورند داد می زنند) ضمن آنکه گفته شد روشنفکران آنطرف جوبی هم گفته اند نقش خاصی (که من و شما می دانیم) بشدت شعاری بوده است. برآیند همه اینها بقولی این بوده که -این نقش در نیامده- جای جدا کردن فرم و محتوا هم نیست، ضعف شناخت نویسنده، ضعف انتقال محتوا، ضعف بازیگر، اکتها یا قابها یا.... به هر حال نتیجه این شده و بیننده عادی می گوید خوشم نیامد، منی که در ابتدای راهم نقد محتوایی می کنم، متخصص تر از من نقد قاب و رنگ و می کند، نتیجه یکی است «حس» خوب نیست، حالا انگهایی که سر کلاس زده شد چه ربطی به این قضیه داشت؟؟!!
کدام تشر استاد جدی است؟! من فکر می کنم دیگران هر چه هم بخواهند سلیقه شمای انسان را در این امور تربیت بکنند نمی توانند.با ارائه مطلب و آموزش که هیچ. چون این امور در ارتباط با موجود غریبی به نام «انسان» است و جز ذات حضرت احدیت و علم او به آنچه آفریده وجود دیگری در عالم امکان بر انسان احاطه ندارد. با مثالی بیان کنم، جایی استادی که بشدت قبولش دارم بحث می کرد که فیلم رستگاری شاوشنک اومانیستی ترین فیلم تاریخ سینما است. من این فیلم را بشدت دوست دارم، لذا نظر این استادی که ارادتم به او بواسطه دانش بی بدلیل و شخصیت منحصر بفردش است را نمی توانم بپذیرم و فکتهایی از این فیلم می آورم که اتفاقا سازنده معتقد به تئوکراسی است!!!
اینکه حس من درست است یا تشخیص استاد، آنجا است که پای چهارچوبهایی مطرح می شود که تربیت «انسان» باید بر آن اساس قرار گیرد، سنگ محک باید از آنجا تعیین شود، جایی است دور برای عقل من عادی و آسمانی است که عقل سالک باید در آنجا به پرواز در آید و از امام معصوم و انفاس قدسیه مدد بگیرد. شاید برایتان جالب باشد که ابداع برخی قوانین بشری فعلی را هم به پیامبران نسبت داده اند. همانطور که ظاهرا در تاریخ گامهای اولیه کشاورزی و صنعت هم به آنها نسبت داده می شود. البته من میتوانم درک کنم که انتظار حضرت احدیت از من انسان عادی سال 2013 این است که با آنچه او تعیین کرده حرکت کنم تا به جواب برسم که آنچه 1400 سال پیش ارائه شده کافی است ولی بنده شخصا بسیار تنبل هستم و دوست دارم امام (از منظر کسی که به عالم بالا متصل است) پیش چشمم باشد، از او بپرسم، جواب بگیرم، به درستی جواب یقین داشته باشم و حرکت کنم. لذت بخش نبود که امام (که به شناخت وعلم او اطمینان دارید) اصول فیلمنامه نویسی را به شما آموزش می داد؟
پ.ن. ببخشید باز هم تکرار می کنم ولی در چهارچوب فکری من مدرس کارگردانی میان اهل سلوک جایی ندارد
1- با عرض معذرت از صاحب وبلاگ بابت اینکه در اینجا مزاحمشان شدیم
2- نگران عزیز وبلاگتان را معرفی نمایید حتما استفاده خواهم کرد. ضمنا علاقه ای به رسانه ای شدن این مطالب یا صحبت حضوری ندارم، اگر تصور کردید از این مطالب میتوان استفاده ای کرد که برای کسی مفید باشد از جانب من صاحب اختیارید به نام خودتان ارائه کنید. برای من نبودن بسیار بسیار ایده ال تر است. (نمی دانم برای شما چقدر قابل ردیابی هستم ولی غریبه ماندن حاشیه امنیت ایجاد می کند. همین نوشتار که از حداقل نظم فکری برخوردار باشد بگمانم بسیار مفیدتر است.)
3- با اجازه از خانم صالحی عزیز سعی می کنم کوتاه چند مطلب را (هر چند بدون داشتن خیر دنیا و آخرت) به عرض برسانم
3-1 منظور بنده در پی نوشت صرفا یک غیبت از مدرس منظور نظر بود
3-2 در آن کلاس نسبتی داده شد که شخص دیگری سلیقه ما را تربیت کرده، بنده از طرفداران ایشان نیستم ولی کل اعتراض من در باب تربیت سلیقه از این باب بود که ادعای اینکه یک استاد بتواند سلیقه اینهمه آدم جورواجور را در این زمان محدود به این شدت تربیت کند گزافه است. اعتراضم به خانم صالحی هم از این باب بود، با بحث تربیت با ملاحظاتی که اگر خدا بخواهد در وبلاگ خودتان مصدع خواهم شد توضیح خواهم داد
3-3 محک هم بماند برای وبلاگ خودتان
3-4 به گمانم در مورد اثر به نمایش درآمده میان عموم تقریبا در مورد یک نقش خاص (و نه در باب کلیت اثر) اتفاق نظر وجود داشت که به شیوه های مختلف همان «حس» بیان شد.
3-5 تکمله ای در باب علم و هنر دارم که مجدد اگر فرصتی بود در وبلاگ خودتان مصدع می شوم
باقی بقای همه منتظران
ماشالله...
هزار الله اکبر...
عجب حوصله هایی دارن مردم :)
سعی می کنم در یادداشت هایی که ان شاءالله قرار است در وبلاگ خودم در رابطه با موضوعات مطروحه بگذارم از این معارف در حد توان و فهمم استفاده کنم و خوشحال می شوم نظرات دوستان را هم بدانم.