11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۳۱

بهانه

می‌گوید: باید باز هم تلاش کنید...

نگاه از او برمی‌دارم، زُل می‌زنم به تابلوی عکس نوزاد ِ لخت و صورتی که چشما‌ن‌اش را روی هم فشرده‌است. چرا در مطب دکترهای زنان عکس نوزاد به دیوار می‌زنند؟ پای‌ام را تکان می‌دهم، نگاه‌اش می‌کنم، این‌بار کج و از گوشه چشم، نگاه‌ام لَج درآر است.

«معلوم است که تلاش می‌کنم! فکر کردی می‌روم وبلاگ گمنام می‌زنم و خواننده جمع می‌کنم از همه می‌خواهم برای‌ام دعا کنند؟ کمد لوازم بهداشتی‌ام را پُر از بی‌بی‌چک می‌کنم؟ به دنبال هر راه‌حلی می‌روم؟»

ادامه می‌دهد: نباید ناامید بشی....

فهمیده که می‌خواهم لَج‌اش را در بیاورم؟ فهمیده و اینطور حرف می‌زند؟

«ناامید نمی‌شوم! می‌فهمی؟ نمی‌روم پشت فرمان ماشین بنشینم و سرم را بگذارم روی‌ش و گریه کنم!»


می‌روم، سرم را می‌گذارم روی فرمان، خیابان تاریک است، چراغ‌های برق سایه‌های بلندی از چنارها ساخته‌اند، نسیم شب اردیبهشت، برگ‌های چنارها را تکان می‌دهد، من همان قهرمان ِ زن ِ فیلم‌فارسی هستم که هق‌هق می‌کند. فکر می‌کنم که بروم پشت چراغ قرمز هم گریه کنم؟ بعد تمام ماشین‌های پشت سری بوق بزنند، من حرکت نکنم، ماشین‌ها از کنار رد شوند و من باز هم گریه کنم.

تیتراژ پایان که بیاید، در آغوش من نوزادی است، لباس بلند و صورتی بیمارستان را به تن دارم، رنگ و روی‌ام پریده، ایستاده‌ام و نرم‌نرم کودک‌ام را تکان می‌دهم، تیتراژ پایان که بیاید، شما فراموش می‌کنید که زن زیر درخت‌های چنار، در شب ِ تاریک اردیبهشتی در پشت فرمان گریه کرده، تمام بوق‌ها را فراموش می‌کنید، من هم فراموش می‌کنم.



*نگران شدید؟ تخیل ِ زنانه ‌ی ترسناک ِ خوبی بود؟/ دوست ِ عزیزم خبر داد که باردار است، پس از موج خوشحالی وصف ناپذیر، این به ذهنم آمد.

** آیا دوست دارید کسی را بزنید؟ :دی


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۰
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۵)

۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۷ محدثه پیرهادی
خدا بگم چی کارت کنه!
الان خوبه منم برم تخیلات م رو بنویسم؟!
تو جوابگویی؟!
...
حس ش خوب بود...
پاسخ:
 نه اینکه...
استغفرالله! 

نع

شما قبلا بیشتر از اینها تن ما را لرزانده ای
پوست کلفت کرده ایم، شاید دلم هم!
پاسخ:

خدا من رو مرگ بده :)

خدااااااااا
از دست این رفقا
پاسخ:
:دی

من با کمال آرامش خوندم..
اصلنم قصد ندارم کسی را بزنم، دوست دارم الان یکی را بغل کنم..
بره..
پاسخ:
چه متمدن :)

خفه نشی چه قدر دعا کردم واست ! 
پاسخ:
:-))
اشکال نداره
خوبه که دعا کردی دیگه

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی