11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۲۶ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۲۸

آقای کشیش



مگی عاشق آقای کشیش شده بود، از همان نگاه اول و البته کشیش هم. این اولین تصویر من از مرغ‌خوارزار است. 6 تا سی‌دی بود، پر از خش، به زحمت دیدمش، سی‌دی پنجم که مگی و کشیش در یک جزیزه بعد از سالها سختی به هم رسیدند، انگار باری از دوشم برداشته‌شد. ولی برایم زیباترین صحنه زمانی بود که کشیش فهمید مگی بدون خبر ازدواج کرده، دلش شکست، در چشمانش شکستن دلش را می‌دیدم، شاید هم چون در آن روزها دلم شکسته بود اینطور فکر می‌کردم.

کشیش به اصطبل گوسفندانی رفت که روزگاری مگی در آنجا خدا را عبادت می‌کرد و به کشیش گفته‌بود خدا را در آنجا حس می‌کند. کشیش غمگین و افسرده زل زده بود به سقف اصطبل. موقعیت عجیبی بود، چه فرقی می‌کرد ازدواج کردن و نکردن مگی؟! آن مرد کشیش بود! بعضی قصه‌ها، بعضی فیلم‌ها، بعضی خاطره‌ها مثل ناخن کشیدن به روی زخم هستند.

کشیش بی‌هیچ امیدی زل زده بود به سقف، مثل من که زل می‌دم به پنجره اتاقم و مستور می‌خواندم، مثل وقتی که زل می‌زدم به صفحه مانیتور و می‌نوشتم! مثل وقت‌هایی که با خودم زمزمه می‌کردم" و من حتی دیری است ایمان آورده‌ام-بی‌دلیل_به چشمانت.*"

*مستور


**رهایم کنید.

*** این نوشته را سرکلاس خواندم و پچ‌پچ و چپ‌چپ نگاه کردنی بود که به سمتم سرازیر شد و بعد سرک کشیدن و بررسی کردن حلقه دست چپم کمی اوضاع را آرام کرد! حاضران دانند من چه می‌گویم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۶
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۳)

یک. تو تنبل نیستی
دو. اون متن از چه کتابیه؟
پاسخ:
کتاب من دانای کل هستم.
داستان و ما ادراک ما مریم

چرا! به نظرم زهرا تنبله. همین که کامنت شما و من رو جواب نمیده اینو نشون میده! :))
البته بعضی ها برای تنبلی شون دلیل دارن. مثل من که برای خستگیم دلیل دارم یا یکی دیگه که برای یه چیز دیگه اش.
خلاصه بابت این «برچسب زنی» معذرت... ولی بعضی برچسب ها مثل صفاتی هستن که ازشون برای شخصیت های قصه فیلمت، شناسنامه درست میکنی. به نظر من همه ما از این جور صفتها داریم. من هم علاوه بر تنبلی، به سرعت دل زده هم میشم...
باید به هم کمک کنیم...

زهرا! یادته به من توی یادداشتی که دادم خوندی(با لباس نمیر)، چی گفتی؟ فکر میکنم توی نوشته های شمام اگه اشتباه نکنم هست. راحت تر بنویسی به نظرم ضمن این که قوت نوشته بالاتر میره، شفاف تر هم میشه الان یه خرده گُنگَن.
پاسخ:
کامنت شمارو کی لازم بوده جواب بدم و ندادم؟!
کامنت مریم رو هم اسم کتاب یادم نبود و فقط اسم داستان رو میدونستم برای همیم گذاشتم کامل جواب بدم.

*حالا فردا نیا بگو ناراحت شدی ها!
**سعی میکنم، واقعا سعی میکنم کمتر گنگ بنویسم.

۳۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۴۳ محدثه پیرهادی
"بعضی قصه‌ها، بعضی فیلم‌ها، بعضی خاطره‌ها مثل ناخن کشیدن به روی زخم هستند..."

سکوت..........................

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی