11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۶ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۴۵

فیلم گناهکاران


بزرگترین حیله شیطان این بود که همه را متقاعد کرد که وجود ندارد.*


گناهکاران شروع خوبی داشت، فیلمی که داعیه‌ی حضور در ژانر جنائی را دارد، و البته بخش ِ اعظمش بر معمائی می‌چرخد، نیاز دارد ابتدای تاثیرگذاری داشته‌باشد و مخاطب را قانع کند که باید تا انتها همراهش باشد. در صحنه ابتدائی بعد از تیتراژ نیز، چرخش و حرکت دوربین و دیدن جنازه‌ی مقتول نوید دهنده نگاه و فیلم نوئی در دسته فیلم‌های پلیسی بود.

معمای مطرح شده در فیلم، قتل دختری است که اتفاقاً پلیسی که در حل ِپرونده قتل قرار است سهیم باشد، با او درگیری عاطفی داشته، نریشن‌های پلیس جوان(رامبد جوان) حکایت از احوالش دارد و پاسخ‌هائی که در درون به سوال‌های دیگران می‌دهد و حتی خاطراتی از گذشته اوست، و  اینکه چه‌طور به خاطر اصول اخلاقیش و مخالفت پدر ِ دخترمورد علاقه‌اش(مقتول) دست از او کشیده.

پلیس دیگری به نام تدین (فرامز قریبیان ) که در واقع مسئول اصلی پرونده است نیز قرار است نقش ِ یکه بزن میدان را ایفا کند، پلیسی حاضر جواب و قلدر ماب که گویا تنها نقطه ضعفش خانواده‌اش است.

شخصیت تدین که قرار است با او همراه شویم و لحن تند و گزنده‌اش را دوست بداریم، به پختگی کافی نرسیده، هدف از ترسیم ِسرگرد پلیسی که با توجه به سنش دنبال مجرمان می‌دود و با حقه‌های سینمائی هم کندیِ  او را در دویدن نمی‌توانند بپوشانند و یا قرار است جواب‌های عجیب و غریبش به اشخاص( مانند حرف‌هایش به امید روحانی در دفتر کوروش تهامی) ما را سرذوق بیاورد، و به این نتیجه برسیم که او پلیسی دلسوز و زخم خورده‌است، به بار ننشسته و تا آخر ما هنوز با تدین بیگانه‌ایم و حتی زمانی که از دختر ِ همسایه‌ای در گذشته، حرف می‌زند که زیبا بوده و پدرش او را به مواد فروشی فروخته، و احتمال وقوع عشقی شکست خورده و قدیمی را در زندگی ِ او  می‌دهیم، باز هم با او همدل نمی‌شویم.

شخصیت‌ها به نوعی خوب وارد می‌شوند، فلاش‌بک‌ها قابل قبول است و حتی صحنه‌هائی که هر کدام از مظنونین را در حال ارتکاب به قتل نشان می‌دهد، قانع کننده‌است، مسئله‌ی مهم این است که ما فرصت شناخت و همذات پنداری و بعد قضاوت در مورد شخصیت‌ها را نداریم، برای همین با هیچ‌کدام همدل نمی‌شویم، شخصیت‌ها حرف می‌زنند، و قرار است از حرف‌ها پی به شخصیت ِ واقعیشان ببریم، ولی پیش از آنکه فرصتی برای مقایسه داشته‌باشیم آدم‌ها حذف می‌شوند، و البته دلیل ِ این مسئله نیاز به ضرب‌آهنگ تند در این ژانر است که به درستی پیاده نشده، کشته شدن سریع آدم‌ها در قصه، ربطی با سرعت در روند قصه ندارد، گرا که نقطه‌گذاری‌ها و سرنخ‌هائی که به تماشاگر داده میشود کمتر از ان است که بتواند قضاوت کند چرا که قرار است ببیننده گول بخورد و نفهمد چه کسی قاتل بوده. ولی بدون آنکه مظنونی در چنته داشته باشد چه‌طور باید گول بخورد؟! در فیلم پازلی نداریم که بچینیم تا حداقل به جوابی اشتباه برسیم!

قرار است ما با پایان‌بندی شگفت‌انگیز و غافل‌گیر کننده‌ای روبه‌رو باشیم، ولی تنها چیزی که برای تماشاگر می‌ماند این است" همین؟!" همینی نه از سر تعجب بلکه از ناامیدی برای زمانی حدود 2 ساعت نگاه‌کردن به فیلمی که ظاهری امیدوار کننده داشته. اشاره‌ای می‌کنم به فیلم‌هائی از این دست که مخاطب را با پایان بندیشان دچار شگفتی می‌کردند، مظنونین همیشگی که در نقطه اوج قرار دارد، و با شخصیت همراهیم و در آخر متوجه رودست خوردن خود می‌شویم، در اینجا، ما از روانگر(رامبد جوان) رودست نمی‌خوریم، چرا که او را نه باهوش‌تر از خود میدانیم نه زرنگ‌تر، فقط به این موضوع واقفیم که نویسنده دلش می‌خواسته او قاتل ِ زرنگی باشد که سرآخر از مهلکه جان سالم به‌در می‌برد!!

توجه کنید به پایان‌بندی ِ فیلم‌هائی مانند فایت کلاب و یا هفت فینچر که اتفاقاً بازیگر نقش ِ قاتل در هر دو کوین اسپیسی است و باید گفت که فیلم گناهکاران از لحاظ بسیاری تشابه دارد با فیلم هفت، دو پلیس، مقتولینی که هر کدام به نوعی گناهی داشتنند و قاتلی خونسرد و روانی! ( به جز اینکه حداقل پلیس‌های هفت خوب‌ هستند!!!)

 

طراحی لباس در فیلم به نوعی است که شباهتی به لباس‌های پلیس در ایران ندارد، با توجه به اینکه فرامرز قریبیان و پسرش در بسیاری از مصاحبه‌های خود تکرار کرده‌اند که این فیلم‌نامه در آمریکا نوشته شده و بعد برای ساخت در ایران بومی سازی شده، به طور مثال فرامز قریبیان در مصاحبه‌ای گفته:  فیلمنامه سالها پیش نوشته شده بود قرار نبود در ایران ساخته شود برای ساخته شدن فیلمنامه در ایران باید تغییراتی ایجاد می‌شد، داستان نقد جامعه خاصی را مطرح نمی‌کند، یک فیلم معمایی پلیسی و نوار مطرح است و سعی شده فرمول‌های داستان‌های پلیسی در آن رعایت شود. قاتل آخرین کسی باشد که هر فردی ممکن است حدس بزند.

سوالی که پیش می‌آید این است که بومی سازی باعث شده که شخصیت‌هائی که تدین را از رسیدن به هدفش باز می‌دارند و یا امید تماشاگر را برای رسوا شدن قاتل کور می‌کنند، لباسی خاص که نشان‌دهنده قشری خاص است بپوشند؟!

بومی سازی در اینجا به آن معنا نبوده که مشخصات ِ زمانی و مکانی را حذف کنند، بلکه سعی در متمایز کردن ِ فرهنگ قالب در فیلم نسبت به فرهنگ قالب ِ اجتماع ایران داشته، چرا که باید توجه داشت، نوع ِ لباس و ظاهری خاص در فیلمی که درایران ساخته‌شده، دلیل و منظور ِ بخصوصی را دنبال می‌کند. و یا نام بردن از افرادی با سابقه‌ی خاص در قبل از یک اتفاق مهم که در کشور ِ ایران به وقوع پیوسته! ( و همچنین باید به این مسئله توجه داشت که مسئله پلیس در ایران با کشوری مانند آمریکا با چند ایالت و چند نوع گروه و سازمان ِ حفظ امنیت که در هر ایالت و بخشی متفاوت است فرق می‌کند، نوع نگاه به پلیس در ایران  به عنوان ارگانی که وظیفه‌ی پاسداری از امنیت را بر عهده دارد، خاص و مهم است.)

هرچند بودجه‌ی ساخت فیلم شخصی بوده، ولی این مسئله حائز اهمیت است که ساخت فیلمی بر اساس فیلم‎نامه‌ای که در بستر آمریکا نوشته شده( با توجه به گفته‌های نویسنده فیلم‌نامه) و بعد با تغییراتی سعی در باورپذیر کردن از دید ِ مخاطب ِ ایرانی شده، چه دلیلی می‌تواند داشته‌باشد؟!

می‌توان اینطور فکر کرد که سینمای ایران محلی برای آزمون و خطای هنرمندان تازه‌کار و یا کم تجربه و کم دانشی شده که در حال امتحان ایده‌هائی دست‌مالی شده و یا روش‌هائی تکراری هالیوودی و ارائه آن به مردم در سینمای ایران هستند ؟! 


*مظنونین همیشگی


نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی