11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۲۳ خرداد ۹۰ ، ۰۵:۲۰

حالا

مامان می‌گفت برای جهاز، حداقل یک ویترین کوچک بخریم!

من ویترین، حتی کوچکش رو هم دوست نداشتم.

خاله تعجب کرده‌بود که من ویترین نمی‌خواهم.

دوستم برایم شاخ درآورده بود.

به نظر ِ من یه معادله ساده‌است، الان که خونه‌مون کوچکه یه ویترین کوچک می‌گیرم، دوروز دیگه که بزرگتر شد، ویترین بزرگتر.....

بعضی چیزهارو نباید اجازه بدم رشد کنه، می‌فهمید چیمی‌گم؟!

باید خفه‌شون کرد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۲۳
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۳)

اسمی که برای وبت انتخاب کردی فوق العادست!
بسیار زیبا
پستتم جالب بود،آینده نگری شما قابل تحسینه!
خوشبخت باشید
۰۳ تیر ۹۰ ، ۰۲:۲۹ مرجان(شیخ بی چراغ)
آمدم که بگویم با "زخم شانه حوا" دوباره برگشتم....
.
.
.
من می فهمم چی می گی دخترم...کاری که خودم کردم تو اون روزای اول زندگانی...4 سال پیش.حرف دیگران رو به شکسته شدن آرمانهامون ترجیح نده
۰۳ تیر ۹۰ ، ۱۵:۲۶ سپیده (فقط یه چیز دیگه بگم)
منم از ویترین بیزارم

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی