11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۲ خرداد ۹۰ ، ۰۱:۵۷

در همین حوالی

امروز همه فامیل همسر، مرند رفتند، برای چهلم مادربزگ(آبا) و من نرفتم!

دقیقاً نمی‌دونم چرا نرفتم؟!

احساس می‌کنم دقیقاً حتی نمی‌دونم قراره چی‌کار کنم؟!

تغییراتی که داره به سرعت در زندگیم ایجاد می‌شه، حتی اجازه نمی‌ده کمی فکرکنم و خودم رو با این تغییرات تطابق بدم!

یکی از دوستان نزدیکم تازه نامزد کرده، البته خیلی شک داشت و خیلی سخت جواب بله داد، زمانی که من هم می‌خواستم جواب بله بدم، یادم نمی‌آد اینقدر برام سخت بود یا نه!

فقط یادمه صبح روز بعله‌برون، که با بابام رفته‌بودیم باغ گل، گل بخریم، مدام با خودم می‌گفتم:من باید تا اخر عمرم با علی زندگی کنم؟! خدایا من به این فکرکرده بودم؟! نکرده بودم؟! ای وای! خوب باید الان فکر کنم که! فکر کنم فکر کنم! نمی‌تونم فکرکنم که! اصلاً بهم بزنم؟! فکر کنم؟!

الان براتون این سوال پیش می‌آد که چه‌طور جزئیات فکرم رو خاطرم هست، در جواب باید بگم، علاوه بر اینکه من حافظه قوی دارم، اگر شما هم یه روزی انشالله خواستید ازدواج کنید، این مسائل خوب خاطرتون می‌مونه!

تمام افکار ِ من، به همین حد پُر از استرس و خنده‌دار بود! هروقت یاد اون لحظه‌ها می‌افتم و اینکه مدام با خودم می‌گفتم: خوب حالا فکرمی‌کنم! فکرکن!فکر کن..... نه نمی‌تونم....

خندم می‌گیره به این جملات ِ سراسر کمدیی که اون لحظه در ذهن من در جریان بود!

با توجه به متن ِ من، 100% یقین پیدا کردید که فکر ِ بنده به هیچ‌وجه متمرکز نیست!

 

تصمیم گرفتم دوباره با جدیت بنویسم، خیلی تصمیم‌های دیگه هم گرفتم، اینکه دوباره سعی کنم هدف‌های زندگیم رو پیدا کنم، یه زمانی با علاقه تمام کاری روی انجام می‌دادم، الان مدت طولانی هست که سمت هیچ‌کار مستمر و هدفمندی نرفتم!

مدام به این فکر می‌کنم که تا به حال هیچ‌جا کار نکردم، تا به حال 10 تومان پول، در نیاوردم، خیلی کارهای دیگه انجام دادم، ولی احساس می‌کنم، میخم به هیچ زمینی سفت نشده، انگار سرگردونم توی هوا!

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۱۲
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۱)

سلام

من می خوانمت و بخاطر اینکه مبنویسی خوشحالم

کاری به تعداد خوانندگان وبلاگت نداشته باش

همیشه بنویس ... از روزمرگی هایت ... از خاطراتت از دلتنگی هایت

بنویس شاید کسی به نوشتن های تو محتاج باشد ...

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی