11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۳ بهمن ۸۸ ، ۱۸:۵۱

پایانی نبود ،ولی سـلام

 30  29 28   27  26  25  24 23   22  21  20 20  20  20   20 20 .........

چراغ ِ راهنما گیر کرد روی ِ بیست،ایستاد،همه‌چیز ساکت ِ ساکت شد،ایستاد!ولی من شتاب گرفتم،شتاب همراه با سرعت "تندشونده" ناگهان پرتاب شدم،بـﻩ سوی  ِ خیال ِ ت و!

 

 

گفته بودم من،کمی،نه،بسیار شبیه ِ رودم،نه جوی ِ کوچک،با صدای ِ آرام آب،من خروشانم،اگرچه گاهی هم آرام هستم،ولی جوی نیستم که با یک بیل و کمی گل راهم را به راحتی بتوان سد کرد،من جاریم،من تمام نمی‌شوم،به این سادگی‌ها!

 

 

گفتی باش و من پیش‌تر،وقتی از دلت نیاز بودن ِ من گذشته بود، ،تجلی کرده‌بودم!

 

 

دوساله شدم،ناگفته نماند داشتن ِ یک آرشیو دوساله لذت فزاینده‌ای داره،تمام این جابه‌جایی برای نیاز به جدید شدن بود،از بیشتر ِ نظرات کپی گرفتم و آرشیوی که جابه‌جا شده حتی ساعتش هم مطابق با ساعت وبلاگ ِ قبلی است.

 

 

*زیر ِ طاق یاس،یک رویای ِ شیرین است،مثل لمس کردن یک رویا و امید داشتن به اینکه روزی در آنجا حضور پیدا کنی!

11 صبح،زیر ِ طاق یاس،وقتی بهار بی‌داد می کند و دل،فقط عاشقیت می‌خواهد!

 

فعلاً همین!

 

 

بعدنوشت:۱۳ دوباره شروع شد! اتفاقی حتی :)

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۱۱/۱۳
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۲۶)

سلام علیکم.


السلام علیک یا میرزا
انقد ذوق کردم نمی دونم چی بنویسم! بذار یه کم حالم جا بیاد می نویسم برات!
اِ؟؟؟؟؟؟؟
چرا جات رو عوض کردی؟
سلام!!!
والا ما سراغت رو از دوستان میگرفتیم همه اظهار بی اطلاعی میکردن
خدا رو شکر یکی از زهرا ها از مفقود الاثری خارج شد
مونده اون یکی زهرا!


لینک هم به چشم!
ولی طول میکشه!
در ضمن مگه من هم بازی نیستم؟؟

۱۴ بهمن ۸۸ ، ۱۲:۵۶ ‌وحـْشـــــىــــــــىـــــــی
به به زهرا خانِم!

۱۴ بهمن ۸۸ ، ۱۲:۵۷ ‌وحـْشـــــىــــــــىـــــــی
دیگه نبینم اتفاقی تموم کنیا

۱۴ بهمن ۸۸ ، ۱۲:۵۸ ‌وحـْشـــــىــــــــىـــــــی
چه اسمی ام انتخاب کرده بلا!

پاسخ:
:دی
سلام زهرا جان
بابت جابه جایت هم تبریک فراوان.
کجایی؟؟؟؟چند روزه کم پیدا شدی ها؟؟!!!

تاییدی؟؟؟؟؟؟؟


بمیری! آرشیوت کو؟


خوش برگشتی


تو کافی نت نشسته بودم/ عجله داشتم/ ندیدم!
گفته بودم حرفی نمیزنم تا نبینمت. نگفته بودم؟


من قهرم!
من نامه های بی مقصد می خوام!
اصلا به علاقمندی هوادارات اهمیت می دی تو؟
دلم شیکوندی!!!
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...خوب من دلم نامه های بی مقصد می خواد نه این دوزاده شب!!

قهر قهر قهر


پ.ن:ارشیو رو چی جوری انتقال دادی؟
هنوز قهرم فکر نکنی اشتی کردم!قهرم ولی باهات حرف می زنم!
نخند!دختر پر رو!نامه های بی مقصدم رو دزدیده نیشش تا بنا گوش بازه!


اصلا هم،هم بازیت نمی شم اصرار نکن


زهـــــــــــــــرا.....

تو نباید یه کلمه خبر بدی کجا رفتی؟!....

من از روی این نامه کوچولوهه فهمیدم خودتی....

خدا رو شکر پیدا شدی....


پاسخ:
۱۵ بهمن ۸۸ ، ۱۶:۳۲ دختری که سلام نمیکنه
اسمت منو کشتونده!!!!!!



۱۵ بهمن ۸۸ ، ۱۶:۳۳ دختری که سلام نمیکنه
تازه 13 خیلی هم خوش یمنه!!!!

از کامنت های کاغذ باطله یافتیمتون خانم . . .

خوشحالم که هستی . . :)
پاسخ:
عزیزی :)
سلام آبجی!
خوشحالمون کردید با خبر برگشتنتون.
ضمنا ممنون از "پیوند". مقابله به مثل خواهد شد!


مع-علی
همون لیاقتت اسم در حد بوندس لیگاست



من اینجا احساس راحتی نمی کنم خونامه های بی مقصد می خواااااااااااااام
خو بفهم


بعدشم چرا جلوی اسمم علامت تعجب گذاشتی؟یهنی این قدر نا فرمم؟


: )
خب من حالم جا...
نیومده هنوز...
اما دوباره و دوباره خوندم...
آشنا می زنی..
شاید قبل از خلقتمان...
شاید.
بگذریم.
تمام.
لطفن بیا آپ کن.


خونه ی نو مبارک، هرچند قبلن مهمون خونه قدیمیت نبودم
ولی اسم اینجا رو خیلی دوست برداشتم ، خیلی خوشگله عزیزم. موفق باشی. از این به بعد پایه ثابت اینجام


دوست ندارم

جالبه این بازی با کلمات و مفاهیم...

چند روز پیش خوندم اینجا رو ولی هی پیام ویروس میداد! این بار گفتم هر چه بادا باد!

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی