11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

عزیز ِ من!

نه فقط برای ِ این "من"، که برای ِ خودت می گویم!

انکار گاهی سخت تر از هر شمشیری زخم می زند! و انکار ِ خود،آنهم از سر ِ ترس،روح تو را فلج

می کند!

پشت ِ دیوار انکار مخفی شده ای عزیزکم! بیرون بیا! رخ بنما که من _ تنها فدایی چشمان ِ تو _ به

قد ِ همه ی دنیا دچارت هستم.

.

.

.

بعد از ظهر ِ گرم یک روز تابستان!

من به دور از باد ِ خنک کولر،پشت دری بسته نشسته ام و به صدای یا کریم ها گوش می کنم.

سر ِ خدا خلوت است و من دوباره در زمان خلوتی اش به سراغش آمدم و ناگهان یاد تو افتادم!

جلو ایستاده بودی و تند تند می خواندی!

باید تمام نمازهایی که پشت سرت خواندم را قضا کنم! فکر کنم همه شان را محو تو شده بودم!

......."و قبل تر از نماز،تو اول وضو گرفتی یا من؟!"

پشت تو می دویدم و بعد قامت می بستم!

 

 

این روزها فراریم از زمان خلوتی،دلم می خواهد شلوغ ِ شلوغ سراغش بروم!

 

غروب که نزدیک می شود،دلم تنگ تر و تنگ تر می شود!

 

نوک ِ انگشتانم را بوسیدم و روی صفحه گذاشتم،روی نامش! روی نامت! بعد آرام گریستم!

 

 

من آن فریب که در نرگس تو می بینم//بس آبروی که بر خاک ره فرو ریزد*

 

ترس؟! آبرو؟!

حراج شد مهربانم! همه یکجا حراج شد!

*حافظ می گوید.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۵/۲۳
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی