11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

فکر کن! گاهی تک تک ما،یک نمایندگی دیکتاتوری هستیم! یک نمایندگی با تمام اختیارات،نمایندگی که با تمام نیرو مسئولیت مُحوله اش را انجام می دهد.

.

.

.

فکر کن! کداممان حقیرتریم؟! منی که برای پیشبرد کارم جنسیتم،بهترین ابرازم است! یا کسی که به خاطر انجام مسئولیتش در قبال من گاهی تنها به یک لبخند ِ من ِ مونث راضی می شود؟!

.

.

.

فکر کن! کدام محکوم تریم ؟! منی که بدون بهترین ابزارم جلو می روم! یا اویی که چشم می پوشد از "حقی" که برای ِ خودش قائل شده؟!

.

.

.

فکر کن! چه شیرین است! وقتی که ظاهرت تو را نماینده ی اعتقاداتت می کند! حتی زمانی که ناسزا می شنوی!

.

.

.

فکر کن! چه دردناک است! وقتی بی آنکه به تو سلام کنند،تنها بابت همان ظاهر،عقاید و ایده هایی را به تو سنجاق می کنند،که مال ِ تو نیست،و گاهاً پا از این هم فراتر می گذارند،به تو "بیشعور" را سنجاق نه! با مهر روی پیشانیت می کوبند!

.

.

.

فکر کن! "من" هایی مثل ِ من که  "تخصص" مورد نیاز این جامعه ی "آزاد" یا "طالب ِ آزادی" را ندارند،چه قدر گاهی تنها می شوند! من هایی که نه "شفیع "ِ دست به نقد دارند و نه "ظاهر" مناسب !

.

.

.

و فکر کن! گاهاً یا سلام هایت بی جواب می ماند،یا حضورت نادیده گرفته می شود! و باز هم فکر کن! که "من" هایی چون من فکر که نه! سعی در فراموشی_بهترین داروی نوع بشر_دارند! ولی گاهی،فقط گاهی که خیلی هم زیاد نیست البته! این بلور خوش خیالی ما هم می شکند! مثل یک تق ساده است! زیاد جدی نگیرید! یا شاید مثل ...مثل صدای ِ یک دل! وقتی که می شکند!

 

 

 

*آیه ی 11 سوره ی الرعد.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۵/۰۱
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی