11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بی‌آرتی ِ» ثبت شده است

۱۸ آبان ۹۱ ، ۰۱:۳۵

چهارشنبه، در بی‌آرتی

بی‌آرتی غرب به شرق

کیسه بادمجان در یک دستم و ساک ِ وسائل کلاس سواد بصری که پُر بود از مقواهای رنگارنگ و مداد رنگی و پارچه در دست دیگرم، فشار جمعیت کمتر شده‌بود، می‌شد بدون آنکه نُچ‌نُچ 5 نفر از جلو و عقب و راست و چپ را در بیاورم، صاف بایستم، کم‌کم صدای دختر در متن صدای اتوبوس و هم‌همه‌ی خیابان پررنگ شد، والبته قسمت خانم‌ها هم ناگهان ساکت شد.

دختر از اس‌ام‌اسی می‌گفت که فرستاده شده، ولی او مطمئن است که مال او نیست، و چرا با او اینطور می‌کند و نامهربان شده و الخ.

و همه را با صدائی قابل شنود بدون سعی در استراق سمع و لحنی تماماً با این هدف که "بیا ناز ِ من رو بکش، من حاضرم" اِدا می‌کرد، بعد هم که کشیده شد به جاهای باریک و دختر قول داد که : عزیزم من هر چی هم که بگم بازم دلم پیش تو هست و ما مال ِ هم هستیم و تو باید من رو عزیزم و عشقم و غیره خطاب کنی!

و خوب گفتن ندارد باقی حرف‌ها و اینکه پیش از گفتن خداحافظ بلند گفت:عاشقتم عشقم، خداحافظ.

من آن‌موقع برگشته‌بودم که به سمت در ِ اتوبوس بروم، دختر را دیدم، که تک‌تک زنان و دختران حاضر در اتوبوس را از نظر گذراند و با غرور به همه‌مان نگاه کرد، شاید در دلش می‌گفت:ببینید!! من عشق ِ کسی هستم! نه مثل شما زنان ِخسته‌ی از خرید برگشته با صورت‌هائی صاف و بدون آرایش و متفکر! نه مثل شما خسته از کار ِ خانه و در فکر ناهار وشام! من عشق ِ کسی هستم!!!

شاید هم نمی‌گفت، شاید هم من یاد ِ خودم افتاده‌بودم، به یاد زمانی که اینطور احمقانه فکر می‌کردم، و نمی‌دانستم، هر زنی، عشق ِ کسی است! به همین سادگی! لازم نیست، در اتوبوس فریاد بزند، مهم این است که دلش شور بزند برای ناهار کسی که عاشقانه دوستش دارد!.

زهرا صالحی‌نیا