تلویزیون 14 اینچ پارس
به نظر میاد دچار سندرومی شدم به نام " ظرف در سینک" که اگر فقط یک عدد ظرف در سینک ظرفشوئی موجود باشه، من دچار بیقراری میشم!
.
.
.
در حال حاضر، چند روزی میشه که همسر(علی) بنده رو معتاد کردند به بازی Need For Speed البته من شکایتی ندارم، احساس میکنم مثل راکی که بعد چند سال برمیگرده به روزهای اوجش منم برگشتم به روزهایی که هر بازی رو بدون وقفه تا آخر میرفتم، این زمان اوجی که میگم برمیگرده به دورهی سگا، یه چند تا از بازیهای سگا رو هم که تا اخر رفته بودم، همین چند وقته پیش پیدا کردم، بعضی وقتها جهت تجدید خاطرات باهاشون بازی میکنم.
روزهای خوبی بود، هوا همیشه روشن بود، بوی کولر میومد، دائینا از بندرعباس آمده بودند، ما مدام در حال بازی بودیم، شورش در خیابان، سونیک، کابوی و... یا مثلاً یه بازی که اسمش رو نمیدونستم و خودمون بهش میگفتیم، شمشیرزن، شاید خیلیها هم مثل ما برای بازیهاشون اسم ِ دلخواهشون رو میذاشتن، یه لامپ تصویر سوزوندیم، تا بابا رفت یه تلویزیون 14 اینچ برای سگامون خرید، ولی حالی که بازی کردن با اون تلویزیون بزرگ میداد و هیجانش کجا و اون تلویزیون 14 اینچ کجا!
خوب شد یادش افتاد، یه تلویزیون کوچولوی با مزه بود، خوشم میومد ازش، هنوز صفحههای تلویزیون اون زمان شکم داشتن، اون تلویزیون هم، یه شکم کوچولو داشت، عینهو خودش!
به نظرم، این روزها خیلی گرمتر از روزهایی هست که به خاطرم میآد، حتی در اوج دویدنها، انگاری که اون زمانها خنکتر بود و بوی کولر بیشتر میآمد!
چرا دیگه بوی کولر نمیآد؟!