How I Met your Mother سریال آمریکایی است که بین سالهای 2005-2014 از شبکه CBS پخش میشد. سریال داستان چند
جوان در نیویورک است. راوی داستان شخصی به نام تد است که برای فرزندانش در سال
2030 داستان آشنائیش با مادرشان را تعریف میکند.
برخی اعتقاد داشتند که آشنایی با مادر دنباله سریال پرطرفدار
دوستان است(به نظر من خیلی مانده که به دوستان برسد) با این همه شخصیتهای
آشنایی با مادر با وجود داشتن نقاط منفی شخصیتی، ولی دوستداشتنی و قابل باورند. بیشتر زمان سریال در باری پائین آپارتمان مشترک تد و مارشال و لیلی
میگذرد. آشنایی مانند دوستان روایت سرراست زندگی نیست، بلکه خاطرهگویی
از لحظات خاص است، که بیشتر این لحاظ اطراف بار و مهمانی و اتاق خواب میگردد.
تد
شخصیت اصلی سریال تمام تلاش خود را برای پیدا کردن رابطهای دائمی میکند، در فصل
اول، تد عاشق دختری به نام رابین میشود که این عشق به نتیجهای نمیرسد اما دوستی
با رابین پایدار میماند، و رابین نفر پنجم این گروه دوستی میشود. در مقابل تد،
بارنی، نه تنها به دنبال رابطه نیست بلکه از آن گریزان هم هست، بارنی یکی از جذابترین
شخصیتهای سریال است، جوانی خوشلباس و ثروتمند که با وجود بوالهوسیها و روابط و افکار عجیب و غریب و منحرفش به
زیبایی عاشق میشود. در کمال تعجب بارنی و رابین عاشق هم میشوند و در فصل آخر با هم ازدواج میکنند،
اگرچه ازدواجشان به طلاقی مسالمتآمیز میانجامد
ولی نمیتوان علاقه بین این دو شخصیت را نادیده گرفت.
لیلی و مارشال اولین زوج از بین پنج نفر جمع دوستان هستند، آنها از زمانی که در کالج با هم آشنا شدند با یکدیگراند، به جز بخشی از فصل 2 که رابطهشان قطع میشود در کل سریال در نقش یک زوج درخشان و موفق ظاهر میشوند. لیلی و مارشال در طول سریال بچهدار میشوند، کل بارداری فرزند اولشان را میبینیم و لی دو بچه دیگر تنها از آنها نام برده میشود، با هر بچه موجی از شادی و امید و لحظات خوب را در زندگی مارشال و لیلی شاهدیم. مارشال مرد مهربان و ایدهآلی است و لیلی علاوه بر اینکه برای همسرش زنی وفادار و زیبا و دوستداشتنی است برای باقی گروه نیز مانند دوستی باتجربه و همهچیز دان ظاهر میشود و با اینکه رازدار خوبی نیست ولی پنج نفر دیگر رازهایشان را به او میگویند و همیشه منتظر راهنماییها و کمکهایش هستند.
تد نیز دو بچه دارد، تولد آنها را در سریال میبینیم، با
تمام هیجان و خوشحالی که تد و همسرش در آن غرق هستند، حتی بارنی، با آن پیشزمینه
عجیب و غریبش بچهدار میشود، دختری از زنی که نمیشناسیماش، اما مهم داشتن بچه
است، با آمدن کودک کل زندگی بارنی تغییر میکند، مرد هوسران خوشگذران تبدیل میشود
به پدری نگران و عاشق.
کل این مطلب را ننوشتم که از سریال تعریف کنم، کاری به این
ندارم که از لحاظ ساختار داستانی و سطح سریال سازی در حد مطلوبی بود(اگرچه پایانبندیاش
افتضاح بود.) قصد هم ندارم بگویم که سریال مانند دوستان سعی در ترویج همان رویای
آمریکایی و سبک زندگی امریکایی داشت، بلکه میخواهم از رویکردها بگویم، چندین
سریال و فیلم غیر ایرانی دیدهایم که در آن زوجی نرمال حضور دارند که در تبوتاب بچهدار
شدن هستند؟ چندین سریال و فیلم غیر ایرانی دیدهایم که تصمیم، بارداری، زایمان،
رشد کودک را در آن شاهدیم؟
این یعنی رویکرد، یعنی به جای تصویب قانونی بیائیم از راه
بهتری، از راه تخصصیتر و سریعتری به هدف برسیم، مدیران و کارشناسان فرهنگی که
فقط به درد دعوت در سمینار و همایش نمیخورد، پارهای وقتها میشود در این
موضوعات هم ازشان استفاده کرد.