کمی پیش از بزرگی
امیرعلی، پسربچه چهارساله خوشزبان در مقابل حسین، پسرک یکساله ایستاده، امیرعلی سعی میکند از گردن حسین کیف دوربینی را به اجبار دربیاورد، حسین در کمال ناباوری از خودش دفاع میکند، بند کیف را میکشد و بعد که موفق نمیشود با دست به روی کتف امیرعلی میکوبد، حسین به دنبال امیرعلی تلوتلو خوران میرود، حضار از رفتار حسین متعجب میشوند و میخندند.
پیگیری حسین که دنبالهدار میشود امیرعلی با کیف دوربین به صورت حسین میزند، پدر و دایی امیرعلی ناگهان از جا میپرند، پدرش برسر امیرعلی فریاد میزند، امیرعلی شیرینزبان ناگهان عقب میکشد و پکر روی مبل مینشیند، پنج دقیقه میگذرد، امیرعلی آهسته از اتاق خارج میشود، کمی بیرون میماند، بعد وارد اتاق میشود و یکراست سراغ حسین میرود، کیف را به گردنش میاندازد، برایش اسباببازی میآورد، ماشین مخصوص خودش را مقابل حسین میگذارد، تا آخر شب چشم از حسین برنمیدارد.