11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنونترم از هزار مجنون
خانه
من
خاطره
داستان
عطر مادری
پیشنهادسرآشپز
کانل تلگرام یازده صبح
من در اینستاگرام
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنونترم از هزار مجنون
درباره بلاگ
دنبال کنندگان
۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
خاطرات
(۷۹)
روزانه
(۱۱۴)
دل
(۷۵)
گاهی که حرفی دارم با روزگار
(۱۸)
داستان
(۲۶)
فیلم
(۱۴)
روایتهای معتبر ِ من
(۱۸)
عطر مادری
(۷)
آخرین مطالب
۹۷/۰۹/۰۱
خواب دیدم؟!
۹۶/۰۷/۱۵
یک پایان خوش لطفا، شیرین باشد
۹۶/۰۲/۰۹
یا رفیق بیکلک
۹۶/۰۱/۳۰
جاهای خالی ِ من
۹۶/۰۱/۲۷
تو واقعا فکر کردی بچه یه چیزی مثل شیشه نوشابهاست؟!*
۹۶/۰۱/۱۹
مشهد ِ کوچک
۹۵/۱۱/۲۷
عاشقانه در 28 هفته و سه روز
۹۵/۱۱/۲۰
ماجرای ِ فقط یک نیمروز ِ ما
۹۵/۰۸/۰۸
شتر ِغربالگری
۹۵/۰۷/۲۵
فقط شش ماه نیست!
دوستان
11صبح، زیر طاق یاس(وبلاگ قبلی)
عطر مادری(خودم)
زیر و بَم
شکواییه
حاشیهنویسی
یادداشت های دیوانگی یک برنامه نویس
قاف لام میم
روزهای مادرانه
وقتی که بهشت زیر پای مادران است.
سونما
شهریور
خود راه بگویدت که چون باید رفت
بگذار بگویمت...
میم.ب.مهاجر
چهار ستاره مانده به صبح
باحور (گروه به شدت فعالمان در حوزه هنری)
لینکزن
علی اکبر لطفیان
کنکاش :)
آدم
عشق علیه السلام
وحـْشـــــىــــــــىـــــــی جانم
دختری که سلام نمیکنه
سرو ِ سهی ِفکور
حسن الماسی(بابای ِ ریحانه)
پُر از آفاق
سیدیاسر
چـــــــــــــــــــــــادرنشیـــــــــنجان
ــــــمــریــمـــــ نوشت
شب هزار و یکم
وبلاگ رسمی شرکت بیان
استادان علیه تقلب
صندوق بیان
مسابقات برنامه نویسی بیان
بایگانی
آذر ۱۳۹۷
(۱)
مهر ۱۳۹۶
(۱)
ارديبهشت ۱۳۹۶
(۱)
فروردين ۱۳۹۶
(۳)
بهمن ۱۳۹۵
(۲)
آبان ۱۳۹۵
(۱)
مهر ۱۳۹۵
(۲)
خرداد ۱۳۹۵
(۳)
ارديبهشت ۱۳۹۵
(۲)
آذر ۱۳۹۴
(۱)
آبان ۱۳۹۴
(۲)
مهر ۱۳۹۴
(۲)
شهریور ۱۳۹۴
(۱)
تیر ۱۳۹۴
(۲)
خرداد ۱۳۹۴
(۱)
ارديبهشت ۱۳۹۴
(۵)
اسفند ۱۳۹۳
(۷)
بهمن ۱۳۹۳
(۳)
دی ۱۳۹۳
(۷)
آذر ۱۳۹۳
(۷)
آبان ۱۳۹۳
(۸)
مهر ۱۳۹۳
(۴)
شهریور ۱۳۹۳
(۷)
مرداد ۱۳۹۳
(۲)
تیر ۱۳۹۳
(۴)
خرداد ۱۳۹۳
(۲)
ارديبهشت ۱۳۹۳
(۴)
فروردين ۱۳۹۳
(۳)
اسفند ۱۳۹۲
(۱)
بهمن ۱۳۹۲
(۴)
آذر ۱۳۹۲
(۱)
آبان ۱۳۹۲
(۳)
مهر ۱۳۹۲
(۲)
شهریور ۱۳۹۲
(۲)
مرداد ۱۳۹۲
(۵)
تیر ۱۳۹۲
(۶)
خرداد ۱۳۹۲
(۴)
ارديبهشت ۱۳۹۲
(۱)
فروردين ۱۳۹۲
(۱)
اسفند ۱۳۹۱
(۴)
بهمن ۱۳۹۱
(۱۳)
دی ۱۳۹۱
(۲)
آذر ۱۳۹۱
(۲)
آبان ۱۳۹۱
(۶)
مهر ۱۳۹۱
(۲)
شهریور ۱۳۹۱
(۳)
مرداد ۱۳۹۱
(۳)
تیر ۱۳۹۱
(۲)
خرداد ۱۳۹۱
(۵)
ارديبهشت ۱۳۹۱
(۱)
اسفند ۱۳۹۰
(۱)
بهمن ۱۳۹۰
(۱)
مهر ۱۳۹۰
(۱)
شهریور ۱۳۹۰
(۳)
مرداد ۱۳۹۰
(۳)
تیر ۱۳۹۰
(۱)
خرداد ۱۳۹۰
(۵)
ارديبهشت ۱۳۹۰
(۱)
فروردين ۱۳۹۰
(۱)
اسفند ۱۳۸۹
(۳)
دی ۱۳۸۹
(۲)
آذر ۱۳۸۹
(۱)
آبان ۱۳۸۹
(۱)
مهر ۱۳۸۹
(۲)
شهریور ۱۳۸۹
(۱)
مرداد ۱۳۸۹
(۲)
تیر ۱۳۸۹
(۲)
خرداد ۱۳۸۹
(۴)
ارديبهشت ۱۳۸۹
(۶)
فروردين ۱۳۸۹
(۱۰)
اسفند ۱۳۸۸
(۴)
بهمن ۱۳۸۸
(۳)
دی ۱۳۸۸
(۵)
آذر ۱۳۸۸
(۷)
آبان ۱۳۸۸
(۵)
مهر ۱۳۸۸
(۵)
شهریور ۱۳۸۸
(۱۰)
مرداد ۱۳۸۸
(۱۲)
تیر ۱۳۸۸
(۱۵)
خرداد ۱۳۸۸
(۱۶)
ارديبهشت ۱۳۸۸
(۱۸)
فروردين ۱۳۸۸
(۱۸)
اسفند ۱۳۸۷
(۱۸)
بهمن ۱۳۸۷
(۲۰)
دی ۱۳۸۷
(۱۵)
آذر ۱۳۸۷
(۳)
آبان ۱۳۸۷
(۳)
مهر ۱۳۸۷
(۶)
شهریور ۱۳۸۷
(۳)
مرداد ۱۳۸۷
(۹)
تیر ۱۳۸۷
(۷)
خرداد ۱۳۸۷
(۱)
بهمن ۱۳۸۶
(۱)
دوستان روزانه
چسب زخم
رضا امیر خانی
فاطمه,کاظم,آژانس شیشه ای
گودر ِ من
(عین_صاد)
تصویر:5 فیلمساز سرشناس ایرانی در کنار هم
۲۹ دی ۹۳ ، ۱۰:۳۴
نعمت
خدایا از تو بابت نعمت «تمام شدن.» ممنونم.
اینکه همهچیز بالاخره یک تمام شدنی دارد، ممنونم.
۰
۰
۹۳/۱۰/۲۹
زهرا صالحینیا
نامهها
(۶)
۲۹ دی ۹۳ ، ۱۰:۴۸
رژیم لاغری
یکی از بزرگترین نعمات خدا نعمت مرگ است
۲۹ دی ۹۳ ، ۱۱:۰۸
Norbert
اینکه هر چیزی یه تموم شدنی داشته باشه که خوب نیست اما تموم شدن بعضی چیزا واقعا نعمته. مخصوصا اون چیزی که میدونم علت گذاشتن این پست بوده :)
پاسخ:
:))
آفرین آفرین
ولی واقعاً خوبه، فکر به اینکه هرچیزی بالاخره تموم میشه باعث میشه تو خیلی اشتباهات رو کمتر بکنیو حتی خیلی دقتها رو بیشتر داشته باشی
مثل زندگی
۲۹ دی ۹۳ ، ۱۵:۵۳
یه دوست
خدا قوت :-)
برای سایر گروه هایی هم که تموم نشدن دعا کنید .
پاسخ:
سلامت باشید
چشم
۲۹ دی ۹۳ ، ۱۸:۳۲
محدثه پیرهادی
در اون مورد خاص باهات موافقم... :)
ولی نه؛ تموم شدن بعضی چیزها خوب نیست؛ تموم شدن بعضی چیزها عذاب ه...
اما اصل اصلش این است که تموم شدن یا نشدن مهم نیست، چه جوری تموم شدن مهم ه...
مثل تموم شدن زمستان مثلا...!
پاسخ:
چه جوری که همیشه مهمه
من به نعمت بودن تموم شدن معتقدم، پس عذاب نیست، حتی دردناک ترینش، به نظرم ربط به حکمت و توکل داره.
۲۹ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۳
طاهره
تمام شدنم را آرزوست، آرزوست ها!!
:(
پاسخ:
میشه
میشه :)
۳۰ دی ۹۳ ، ۰۰:۵۶
نیلوفر
اوهوم!
نعمت که هست، حتما هست. فقط یه طور خاصی، از اون نعمت های غم انگیزه.
نه غم بدها! نه... مثل غم میانسالی، غم کامل شدن، غم بزرگ شدن...یه جور، سکوت همراه پختگی تهشه!
و یه لبخند کمرنگ و چشمایی که یه کم تنگ شده و نفسی که آروم به آه ختم میشه!
ارسال نامه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!