مغرورهای بیچاره
دلسوزی برای آدمها چندین نوع دارد، میخواهم آنهایی که فعلاً به ذهنم میرسد را اینجا بنویسم:
1. وقتی آدم ِ بیچارهای کاری از روی بیچارهگی میکند و دل شما برایاش میسوز، این مدل دلسوزی به ترحم نزدیک است و اکثراً آن را تجربه کردهایم.
2. وقتی آدم ِ معمولی از روی معمولی بودن کارِ معمولی میکند و بعد ذوقزده میشود بابت اینکه خیال میکند شاهکاری کردهاست، دلسوزاندن در اینجا نوعی محبت کودکانه را در خود دارد.
3. وقتی آدمی ابله از روی بلاهت شما را آزار میدهد، دلتان به حالاش میسوزد، این مدل دلسوزی بسته به روحیه شما درجهبندی دارد.
4. وقتی آدم ِ مغرروی از سر غرورش نمیتواند آنچه دلاش طلب میکند را انجام دهد، این مدل آدمها شایسته اشد دلسوزی هستند، چرا که تا اخر عمر قرار است حسرت بخورند و بسوزند، آدم باید زمانی را در طول هفته اختصاص دهد برای اینکه به حال این آدمها دل بسوزاند نه از سر کین، از سرترحم، این آدمها اگرچه میتوانند زیر مجموعه ابلهان هم قرار گیرند اما آنچنان دوز غرورشان بالاست که باید خود سر سلسلهای جدا داشتهباشند.