۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۹
علمدار
ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار
برخیز چه پیشامده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیافتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
چرا انگار نه انگار روضه است؟! هنر یعنی همین، با چهار خطر نوشته و حتی کمتر میشود تصویر ساخت، برادری در آغوش برادری، دست افتاده، مشک افتاده، قد خمیده، علم افتاده، برادر بر بالین برادر، و بعد فدای سر ِ بودناش، فقط بماند، باشد، او را ببیند که ایستاده، دلاش قرض بودناش باشد، همین کافی است. برخیز برادر، بیدست و علم و مشک هم برادری، برخیز علمدارم!
نیامد! نیامد!
۹۳/۰۸/۱۲