11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۲۳ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۲۲

فیلم هیچ کجا، هیچ کس

هیچ کجا، هیچ کس

استفاده از ساختار شکسته و عقب و جلو کردن زمان و سکانس‌ها یکی از عوامل جذابیت و البته پیشبرد قصه است، همانطور که خود کارگردان(ابراهیم شیبانی) در مصاحبه‌ی خود اشاره کرده، نیم‌نگاهی به فیلم 21 گرم داشته، علاوه بر این فیلم، یکی از فیلم‌های که در استفاده از این روش موفق بوده، فیلم پالپ فیکشن است، که داستانی یک خطی را شکسته و با پس و پیش کردن زمان، به فرم مطلوب خود رسیده، در هیچ کجا هیچ کس، بیش‌تر از آنکه از تدوین و درهم ریختگی ِ سکانس‌ها لذت ببریم و کمکی در پیشبرد قصه داشته‌باشد، مخاطب را دچار پریشانی می‌کند، به آن دلیل که، عدم حضور اِلمان‌های ثابت ِ صحنه که نشانی از عقب و جلو رفتن زمان است، به خوبی حس می‌شود، حتی کوله پشتی و ژاکت آبی یلدا که در اکثر صحنه‌ها نیز حضور دارد، نمی‌تواند راهنمائی برای تماشاگر باشد.

صحنه‌ای که نقطه به هم رسیدن و مرتب شدن داستان است، لحظه‌ی گلوله خوردن مهران(محمدرضا فروتن) است، کارگردان در اولین صحنه فیلم، رضا کیانیان را نشان می‌دهد که با دست‌های خونی از میان کشتی‌های اوراق شده بیرون می‌آید، کمی پشت به دوربین گریه می‌کند و بعد دستانش را می‌شوید، هدف از گذاشتن این صحنه در ابتدای فیلم یکی جذب تماشاگر در 5 دقیقه ابتدائی فیلم بوده و دیگری همراه نگه‌داشتن و ایجاد سوال در ذهن مخاطب در مورد شخص به قتل رسیده است، ولی متاسفانه تماشاگر به حدی مشغول چیدن پازل بهم ریخته و پریشان فیلم است که حتی گره ابتدائی ِ فیلم را نیز فراموش می‌کند.

بازیگران فیلم، بازی ِ چشم‌گیری که بتوان گفت متفاوت از باقی نقش‌هایشان باشد ارائه ندادند، صابر ابر(داوود) مانند همیشه، عاشق ِ نگران و وامانده‌ایست که امکان مقابله با مشکلاتش را ندارد، صابر ابر اگر بخواهد در انتخاب نقش و نوع بازی ِ خود به همین سبک و سیاق بسنده کند، مطمئناً از دوران اوج خود فاصله گرفته و در حلقه باطل ِ تکرار خود گرفتار می‌شود.

رضا کیانیان، با جزئیاتی که برای نقشش در فیلم تعریف شده، مانند پاک کردن مداوم دستانش از آلودگی، و همچنین پیش‌زمینه‌ی مذهبی و متعصبانه‌ای که به نوعی مهم‌ترین علت فرار دخترش یلدا (بهاره کیان افشار) و پنهان کردن ازدواجش با داوود است، به ما معرفی می‌شود، البته آنچه که ما از منش او در فیلم می‌بینیم، محدود می‌شود به کتاب قرآن و تسبیحش و همسر چادری و نوع برخوردش با علاقه بین داوود و یلداست، و البته در صحنه‌ای که مرده‌ای در گوشه جاده افتاده، او پولی به عنوان کفاره در کنار جنازه می‌اندازد، اوج این شخصیت زمانی است که دستش را به خونی آغشته می‌کند و بدون اطلاع کافی از گناه‌کار بودن شخص از سر تعصبات ِ مذهبی و سنتیش دست به قتل می‌زند، قتلی که بعد از دیدن جنازه مقتول متوجه می‌شود اشتباهاً مهران را به جای داوود کشته‌است.

بهاره کیان افشار در نقش یلدا، بازی ِ معمولی و ساده‌ای ارائه داده که شاید علتش خود ِ شخصیت ِ یلداست، از یلدا تعریف مشخص و درستی در فیلم ارائه نشده، جائی صحبت از گناه بودن سقط جنین می‌کند ولی در آدم‌ربائی و دزدی با داوود و مهران هم‌دست می‌شود، تنها وجه مثبتی که دارد، از میان تمام زنان فیلم، تنها زنی است که برای حفظ زندگی و کودکش تلاش می‌کند، برخلاف باقی زنان فیلم، مانند مادر مهران و همسرش که به خاطر هوس و پول کانون خانوا‌ده‌شان را پاشیده‌اند.

در کل در فیلم زوجی را نمی‌بینیم که به معنای کامل زوجیت، در کنار هم و به صورت شرعی و عرفی زندگی کنند. همچنین تا انتهای داستان از ماجرای عقد رسمی و رابطه شرعی میان یلدا و داوود اطلاعی نداریم، و در کل فیلم با این تصور که نوزاد یلدا فرزندی نامشروع است، دست به گریبانیم.

آنچه که در انتهای فیلم می‌ماند پیام اخلاقی آن نیست، و یا اینکه دختری که فرار کند، یا انسانی که طمع کند، چه بلائی به سرش می‌آید، هیچ‌کدام نیست، چون در فیلم نظام اخلاقی ِ مشخصی معرفی نشده، قشری که به اخلاقیات دینی اعتقاد دارند، زیر سوال رفته‌‍اند، نحوه تربیت ِ این قشر ثمری چون یلدا داشته که فراری است، سعی در بهتر کردن زندگیش داشته ولی نمی‌تواند، نه راه پس دارد و نه راه پیش، باید برود به جائی که معلوم نیست کجاست! چیزی که می‌ماند، هیچ است!  

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی