فیلم به خاطر پونه
دروغهای کوچک
موضوع تقابل سنت و مدرنیته و همچنین شکاف فرهنگی موضوعاتی بسیار جذاب و البته پر تکرار در سینماست، در به خاطر پونه ما با هردوی اینها سروکار داریم، شخصیتها به خوبی معرفی میشوند، نمادگذاریها و کدهائی که تماشاگر برای شناخت و همراه شدن با فیلم نیاز دارد در وقت مناسب به او داده میشود، علاوه بر اینکه زوج بودن دوبارهی توسلی-اصلانی بعد از زندگی خصوصی و دیدن نوع رابطهشان در این فیلم نوعی جذابیت پیش از دیدن فیلم ایجاد میکند.
زمان فیلم مدام در حال عقب و جلو شدن است، ولی این مسئله باعث گم شدن ِ مخاطب در سکانسها و صحنههای مختلف نمیشود، چرا که برای مخاطب نقاط اتکائی در تدوین لحاظ شده، مانند چهارشنبهای که قرار است مادر شخصیت اصلی فیلم مجید(فرهاد اصلانی) به روضهای برود، و از قبل گفته میشود، یا روز و شب تولد باجناق مجید، و اتفاقاتی که قبل، بعد و در این روزها میافتدد.
شخصیتها باورپذیرند، مجید مرد ِ معتاد و شکستهایست که میان زن ِ امروزیش و خواستههای او برای گذر از تحجر، و خودش و تربیت و خواستههای سنتیش مانده. به خاطر مناسبات اجتماعیش و علاقه و تعصبی که به همسرش دارد نمیتواند تصمیم درستی بگیرد، این سردرگمی حتی در بالا پائین رفتن کفهی تعصب و علاقهی او نشان دادهمیشود و حتی با تامل در انتخاب ِ پونه برای همسریش و ایجاد سوال در مورد اینکه چرا مجید، پونه را انتخاب کردهاست؟! نیز خودنمائی میکند.
خانوادهی مجید در مقابل خانوادهی پونه قرار دارند، حتی نوع مشاغل ، لهجه و نوع چینش منازل و نگرش نسبت به مسائل این دو خانواده نمایندهای برای دو قشر سنتی(بیشتر روی نگاه به قشر مذهبی است) و قشر روشنفکر و امروزی ِ جامعه است، و زندگی ِ پونه و بهروز رودروئیهی این دو تفکر در جامعهی ایرانیاست!
مادرها در دو خانواده در نقشهای متفاوتی ظاهر شدهاند و نوع رفتاری که اطرافیان با آنها انجام میدهند نیز متفاوت است، مادر مجید پیرهزنی سادهاست که به زبان فارسی مسلط نیست، بیشتر وقتش را صرف نماز و ادعیه میکند و با پونه سازگار نیست، و او را زنی میداند که نه غذائی برای شوهرش آماده میکند و نه بچهدار میشود، مجید مدام در حال ابراز علاقه به مادرش است، در حالی که به زنش کوچکترین توجهی ندارد، و با کمترین حرف تندی از جانب پونه نسبت به مادرش عصبانی شده و بدون فکر و منطق از مادر طرفداری میکند، در مقابل، مادر پونه، زنی مستقل است که با وجود مرگ همسر، فرزندانش را اداره میکند، به خانهی بخت میفرستد، در کلانتری قضیه را فیصله میدهد و راه را نشان مجید میدهد که چه زمانی به دیدار پونه برود و چه زمانی نرود، همچنین دلسوز زندگی ِ آنهاست، و تمام ِ سعیش را برای حل شدن ِ مشکل پونه و بهروز میکند.
خواهر مجید با لهجه کمرنگ ترکی، نماد زنان امروزی ِ خانهداری است که هنوز به سبک و سیاق مادرانشان زندگی میکنند، سبزی پاک میکنند، از ماکرووفر خوششان نمیآید، ولی شوهرشان را با ترفندهائی به دست گرفتهاند و به نوعی بر آنها حکومت میکنند، خواهر پونه ولی زنی است که چندینبار در طول فیلم بهروز از او تعریف میکند، و تنها زنیاست که بهروز اعتقاد دارد با باقی زنان فرق دارد، اینجا باید توجه کرد که مجید نه مادر و همسر و حتی خواهر ِخود، بلکه خواهر ِ همسرش را زنی متفاوت و نمونه میشناسد، زنی با خصوصیات ِ ظاهری ِ خوب، تحصیل کرده و معلم ، مهربان با همسر و خوش خلق.
حتی همسر این دو شخصیت هم نمادی از نوع تفکر دو خانوادهاست، داماد خانوادهی مجید مردی است به شدت سنتی با ظاهری که نشاندهندهی تفاوت سنی زیادش با همسرش است، در حالی که شوهر خواهر پونه مرد ِ جوان و مهربانی است که با کامپیوتر و اینترنت که نماد تجدد است، سروکار دارد، در هیچکجا کمترین اثری از سوءنیت و یا بدخواهی در او نمیبینیم، همواره آماده برای کمک کردن به مجید و پونه است و در جائی که اشتباهی میکند و کارت ِ معلم کامپیوتری را به دروغ به بهروز میدهد، دلایلش برای پنهانکاری را صادقانه به مجید میگوید و مخاطب را قانع میکند و خود را تبرئه، و در آخر که مجید با او تندی میکند، در ملاقات ِ بعدیشان برای آشتی پیشقدم میشود و مجید را در آغوش میگیرد.
ولی هر زن ِ خانهداری و حتی هر زن ِ متاهلی میتواند پونه(هانیه توسلی) را درک کند، و در اطراف خود مثالهائی مانند او پیدا کند، زنی امروزی، با ظاهری مناسب و جوان، مستعد، که در شرایطی نامناسب قرار دارد و مجبور است در خانه بماند و تمام استعداد و امیدش را به پای شوهری بریزد که حتی به هیچیک از این توانائیهای زن توجهی ندارد و تنها او را ابزاری برای انجام وظایف خانه میداند. پونه زنی کاملاً جوان نیست، در آستانهی شاید 30 سالگی و یا از مرز آن گذشته، 5 سال از زندگی ِ مشترکش میگذرد و هر روز که سپری میشود به تفاوت فاحشش با همسر و فرهنگ ِ خانوادگی ِ آنها بیشتر واقف میشود و میبیند که روزبهروز از بهروز دورتر میشود، سعی در درست کردن رابطه داشته، ولی دیگر ناامید خسته شده.
دلیل ِ اعتیاد مجید نیز مشخص نیست که به خاطر نوع ِ شخصیت ولنگار و باری ِ به هر جهتش است و یا فشار ِ تعصب و حسادتی که از خیانت ِ خیالی پونه داشته. پونه با وجود تمام کارهای مجید میماند، اعتیاد، کتکزدن، شک، خودزنیهای مجید دخالتها و دو بههم زنیهای خانوادهی مجید و مشکلات زناشوئیشان را تحمل میکند، و باز هم صبر میکند به امید گرهگشائی، و همهی اینها نشان میدهد که پونه زندگیش را به روش خودش دوست دارد، شاید هر روز غذا نپزد، کودکی نداشتهباشد، خواستار کار در بیرون باشد، ولی شوهر و زندگیش را نیز دوست دارد، و در انتها نیز، آخرین صحنهای که از او میبینم، در اتاق زمان ِ مجردیش که پر از کتاب از هر نوع و سلیقهایست، پونهی سفید پوش و سرماخوردهایست که با روی باز مجید را میپذیرد، و سعی میکند اتهاماتش را رفع کند و وقتی با بهروزی مواجه میشود که گوشی برای شنیدن حقیقت ندارد، ناامید عقب میکشد، و شکی که در مورد پونه به جان ِ تماشاگر افتاده بود، رفع میشود و پونه رستگار میشود.
و همینجاست که با وجوداینکه مجید شخصیت اصلیاست، پونه حرکت آخر را انجام میدهد و بهروز را شکسته و تنها، در خانهاش تنها میگذارد. پونه طبق ِ گفتهی خودش نه خواستار رهائی ِ بیقید و شرط بلکه خواستار رهائی از زندگی ِ روزمره و یکنواختِ خانه است، میخواهد کاری کند که حوصلهاش سر نرود، مفید باشد، مانند خواهرش که شغلی موجه مانند معلمی دارد، ولی مخاطب ِ پونه فقط همین سمت را میبیند؟!
زن ِ خانهداری و یا هر زنی، که از سالن سینما خارج میشود، در ذهنش زنی میماند که 5 سال با مردی معتاد و بی توجه زندگی کرده و سعی در بهبود داشته؟! یا تنها نتیجه را میبیند؟! زنی میبیند که معلم مردی دارد، نوع محدودهی رابطهاش مشخص نیست، ولی اشکالی هم نمیبیند که با او بخندد، عکس ِ خصوصیش را به عنوان نمونه کار روتوش کرده و به او نشان دهد، و حتی دروغهای کوچک بگوید!
دروغهای کوچکی که در پایان فیلم به یاد کسی نمیماند به همان سادگی که سعید باجناق مجید در مورد کوچکیشان میگوید از ذهنها پاک میشود، و تنها مجیدمیماند و یک دنیا سوال و تفکری که کمر به نفی نیازها و خواستههای طبیعی ِ مردان و زنان بسته!
لهجهی ترکی خانوادهی مجید نوع رفتار مادر و خواهرش، خود نشانی از مادرشوهرها و خواهرشوهرهایی دارد که بسیار آشنا هستند، زنان ِ چادر به سری که یا در حال رفتن به روضه هستند و یا سبزی پاک کردن، و یا غیبت کردن، مادر مجید هم همینطور است، با چادر و مقنعه نماز به غیبت مینشیند و راز مردم را فاش میکند و بعد با دختر و پسرش میخندند، هیچکجا مادر پونه حرفی از خانوادهی مجید نمیزند ولی خانوادهی مجید مدام در حال بدگوئی از مادر و خواهرهای پونه هستند، چیزی که مشخص است، خانوادهی مجید تنها نشان دهندهی یک خانوادهی سنتی نیست، بلکه خانوادهی مذهبی ِ سنتی هستند، و به سبک و سیاق خانوادههای سنتی ِ بیفرهنگی که در سینمای ایران به وفور دیده میشود، چادر به کمر میزنند و فضولی میکنند و مردانشان زنانشان را کتک میزنند.
پونه خواستههای سادهای دارد، شوهرش معتاد است، چه گناهی بیشتر از آن؟! دلش میخواهد کار کند، دوست دارد همسرش در شرایط حساس درکش کند و همین درک نکردن در شرایط حساس و حتی توجه نکردن به نیازهای از مردی با تربیتی ذکر شده، مانند مجید بعید نیست، چراکه او به زن مانند ابزار نگاه میکند نه موجودی زنده و قابل ارزش و احترام!
آیا کارگردان چیزی جز این قرار بود بگوید؟ و به روشی بهتر و فصیحتر از این قرار بود قشر ِ مهمی از جامعهی ایرانی را زیر ِ سوال ببرد و سوالی جدید در ذهن ِ گروهی از زنان ایجاد کند؟!
روزگاری برای تولید کالائی، ابتدا نیاز سنجی میکردند و آنچه مردم به آن نیاز داشتنند را تولید میکردند، ولی درحال حاضر، کالائی با اهداف تجاری تولید میشود و بعد مردم را نیازمند ِ استفاده از آن میکنند، مشکل ِ ما نیز در مورد سردرگمی میان سنت و مدرنیته همین است، تکلیفمان مشخص نیست که ما نیاز به مدرن شدن داریم یا ما را نیازمند ِ این امر کردهاند؟!
خلاء تعریف سبک زندگی موجب بروز چنین نظریاتی از جانب روشنفکران ما میشود، دیدگاه ِ فمنیستی که حتی در نوع نگاه مردان نیز رسوخ کرده، باعث میشود، منزلت و شکوفائی ِ زن تنها در کار کردن و فعالیتی نمادین در اجتماع باشد، و مسئلهای مانند تربیت و خانهداری به پستترین کارها و مایع خجالت زنان تنزل کند، آنچه که در اینجا قابل ذکر است، سوء استفادهی کارگردان از عادتها و احساسات زنان در برهههای مختلف ِ زمانی از زندگیشان است، آنهم تنها یکجانبه، چرا که اگر قرار بود مسئلهای که در فیلم مطرح و چندینبار تکرار شد، باز شود، دلایل بسیاری برای عدم حضور مستمر و پرفشار زنان در جامعه و در کارهای پرمسئولیت و سخت میتوان ذکر کرد که تمام نظریات مطرح شده را نقض میکند.
در پایان، میتوان خواستههای اصیل و فطری انسانی را مانند غیرت نادیده گرفت و حتی سرکوب کرد، نمونهاش را در غرب دهههای متمادیاست که شاهدیم، چیزی که عجیب است، شتاب ِ هنرمندان ِ وطنی برای رسیدن به آن مقصود نهائی است که چیزی جز گریز از دین و سنت ِ اصیل نیست.
لینک نقد فیلم به خاطر پونه در سایت سینما انقلاب