تو در ناگهانهای من ظهور می کنی!! نــاگــهــان
حرف بهانه که وسط می اید،من نرم ِ نرم میشوم،
تو بهانه می آوری و من دوباره آرام می شوم
بهانه هایت کودکانه اند و من
فقط محض ِ خاطر ِ انهمه کودکی هیچ نمی گویم
حتی پای ِ یاد را هم وسط نمی کشم
"بی انصاف حتی به یادم هم نبودی"
دل که خوش کنی به بهانه
دوباره آرام آرام گول می خوری
بگذار گول سرم بمالی....بگذار گول سرم بمالی
قطره قطره..اینهمه ناگهانی باریدنم برای چه بود؟!
بهانه،بهانه،همه حرفهایت بهانه است
برای ِ من یک بهانه هم کافی است،حتی یک سلام ِ بی بهانه
من اسیر ِ توام...پس تعلل نکن...
تو بزن تا من به هر سازت برقصم...تو بزن
بهانه های ناگهان...حضورهای بی دلیل...
دلم پر از صدای توست.....
بهانه است،بهانه است...
..................................................ادامه دارد