این بندها...این بندها........ یا تو را پایین می کشد یا خفه می کند!....
هشدار:این پست پر از نیش و کنایه است!
شما اگر می خواهی غمت را فریاد بزنی،دل ِ پر خونت را داد بزنی،بزن!
عزیزِ ِ من باکی نیست،تو هم از غمت بگو!
اصلا گریه کن،آدمیم،در غم هم شریکیم!
ولی اگر گاهی یکی خواست آن بینها،کمی هم بخندد،توی ِ سرش نزن،می فهمی؟!
شما که اینقدر روشن فکر و روشن دیده و روشن چهره و روشن خانه و .... هستی! این را بدان،دنیا نه با زار زدنهای تو می ایستد،نه تغییر می کند،نه منفجر می شود!
عزیز ِ من این دنیا جان سخت تر از اینهاست.
همان خدایی هم که آن بالا نه!!! همین کنار دست من و شما نشسته هم بیشتر از اشک ریختن،لبخند می زند!
عاشق شدی که فقط زار بزنی؟!ناله کنی؟شکوه کنی!!!
عاشق یعنی تکه تکه هم که شدی نگی العطش! فهمیدی؟!
برای ِ خودم رفتم بالای منبر؟!
الان می یام پایین،ولی عشق اگر زجر هم داشته باشد،دردش از آن دردهایی نیست که بخواهی فریادش بزنی،اگر عاشق شدی و ترسیدی،قید آدم بودن خودت را هم بزن!
"باید به او می گفتم ایمانی که عشق را ممنوع کند،ایمانی که حق طلبی را خفه کند،خضوع به شیطان است.ایمان باید زاینده ی عشق باشد.باید موجب وصل شود.باید موجد شادی باشد.راه به آشنایی بگشاید.ریشه ی مصیبت و فراق را بخشکاند.اُ ف بر مومنان غافل از عشق."۱
اُف!
"بی خیال نیش و کنایه! من آدم نیش و کنایه زدن نیستم،باور کن!"
۱.کیمیا خاتون