"کوچک جان" بزرگ می شود! ................. "ای جان ِ دلم!"
یک عدد "زَهْراء" آنهم از نوع نگاه گمنامی(کاغذ باطله)ناپدید شده،از یابنده خواهشمند است،سلام بنده را به ایشان برساند!
.
.
.
اینکه بیشتر دوستان و فامیلت در نیمه ی اول سال مخصوصاً این دوماه اول یعنی "فروردین و اردیبهشت" متولد شده باشند،خیلی خوبه،چون من بچه های ِ بهار (و همچنین تابستان)خیلی دوست دارم ولی از یه نظر دیگه خانمان براندازه!!!
شما تصور کنید که در یک ماه،برای ِ چند نفر بخواهی هدیه تولد بخری،و دلت هم بخواهد سنگ تمام بگذاری!!!
به قول خواهر گرامی بنده:
تولد من و کوچک جان (خواهر ِ کوچکترینم!) یک ضد حال اساسیه! چون آنهمه عیدی میره پای کادوی تولد!
والبته بنده به این خواهر گرامی عرض کردم که:
تولد خودت که یک شکست تجاری بزرگه! چون سرماهه و آدم مجبوره قسمت اعظم ماهانه اش و بده پای کادو و چون این بنده حقیر کلاً در زمینه ی پس انداز در تعطیلات به سر می برم،پس این شکست بزرگیه ای برای ِ من!!!
.
.
.
توضیحات:آن دسته از دوستانی که تولدشون و می دونم نزدیکه یه وقت خدای ِ نکرده به دل نگیرند و وقتی من با خون ِ دل هدیه خریدم و براشون بردم بگن "نمی خوام" گفته باشم! از این حرفها نداریم!
.
.
.
فردا تولد این کوچک جانه! که من نمی دونم چرا اینقدر سریع بزرگ می شه،همین دیروز بود که راه افتاده بود و قدش از نصف من هم کوتاه تر بود،ولی حالا!! ای دنیا!! داشتن یک کوچک جان در خانه یک خوبی داره که تمام لحاظ نوجوانیت برای تو تکرار می شود،همان لجبازی ها،همان خنده ها،همان کتابها و فیلمها و آهنگها!
این کوچک جان ِ ما،داره قد می کشه و بزرگ می شه،منم نمی دونم این بچه ها چرا اینقدر عجله برای ِ بزرگ شدن دارن،ولی هر چه قدر هم بزرگ بشه،باز هم همان کوچک جان می مونه،همونقدر پاک،همونقدر ساده،همونقدر دوست داشتنی!
تولدت مبارک کوچک جان!
.
.
.
هزار هزار هزار هزار تا از این چرکهای کف دست فدای ِ این دوتا خواهر،فدای ِ یه رفیق بی کلک.....
یا علی