"من در بهار هم به انتظارت نشستم".... حالا تو فصلها را بشمار!!!
به رویا گفتم:نه تا بهار خیلی زیاده،چه برسد به اردیبهشت!
گفتم:تو دعا کن به بهار نکشد این انتظار ِ من!!!
.
.
.
الان،من در بهار ایستاده ام در "عید" ولی هنوز این ساعتها طعم انتظار می دهد!
.
.
.
.
.
.
دوستش داشتم،بی آنکه به حرف دیگرانی توجه کنم که مدام بدگوییش را می کردند،بسیار هم دوستش داشتم،ندیدمش!هیچ گاه! ولی همواره گوشه ی دلم بود،و همیشه دلم می گرفت از این بدگویی ها!او هم برای خودش عاشقی بود،که امروز معشوقش به دیدارش شتافت.
نامه ی عاشقانه اش را به معشوقش در اینجا بخوانید.
.
.
.
.
تنم می لرزید،صحبتهایشان با بوق قطع می شد،ولی من کم آشنا نبودم با آنچه می گفتند!
حتما نباید مثل من عاشق گوگل باشی تا اسامی که آنها می گفتند را شنیده باشی،نه! با هر کلمه ی ساده ای که در گوگل بزنی و بعد جستجو را فشار بدهی،به احتمال زیادی به آنها می رسی!!!(و یا هر موتور جستجوی دیگری!) خیلی وقتها در آمار وبلاگ،ورودی هایی را می دیدم که با جستجوهایی شنیع و یا فجیع وارد وبلاگ ِ من شده اند!!!!
وحشتناک بود برای ِ من،وقتی لینک ورودی را کلیک می کردم و لیست بلند بالایی از نتایج وحشتناک می دیدم!!!
نتایجی که دلم را فقط نه،روحم را در هم می شکست!! به راحتی مقدس ترین رکن یک جامعه،خانواده را،آلوده به گناههایی غیر قابل بخشش می کردند،و این شهوت پرستان ِ بی هویت،به تنها چیزی که فکر نمی کردند،قداستی بود که زیر پا می گذاشتند و حتی حتی حتی خود را هم فنا می کردند!!!
آنچه این مردمان می گفتند،مو را بر تن بشریت راست می کرد،این درجه ی پستی را در کجا سراغ دارید؟!!
داستانها و عکسها و فیلمهایی که همه نه برای ارضای جسمانی جوانان نادان یا بی اطلاع است،بلکه برای از هم پاشیدن کانونی است که تنها سنگر محکم مقابل فسادی است که دامنگیر دنیای امروز است،با از بین بردن همین سنگر،همین پناهگاه،با از بین بردن قبح گناههایی این چنینی،به چیزی می رسند که زمانی در کربلا به آن نرسیدند!!!
بیشتر از آنکه از آمدن عید خوشحال باشم،از اینهمه قدرت و اقتدار کسانی خوشحال بودم که توانستند این کانون فساد را که در بغل خانه های ما! در اینجا لانه کرده بود پیدا کنند،به امید روزی که ریشه ی اینها را از این زمین بر کنیم!
خبر کامل را اینجا بخوانید.