گاهی برایم غیرتی شو..................
قرارمان به بازگشت بود،به من گفت برگرد،صدایم کرد،گرمای نفسهایش در صورتم خورد،دلم
می لرزید،ترسیده بودم از اینهمه خشم،از اینهمه غیرت!!
دست برد و چادرم را کشید روی صورتم،دندانهایش را روی هم سائید و گفت:برو تو !
بعد اضافه کرد:کسی نبیندت!
من سر به زیر داخل شدم،فقط صدا می شنیدم،صدای راز و نیاز،و صدای گامهای سنگینی در پشت سرم،می لرزیدم.
_بنشین
نشستم
_تمامش کن! تمام
هنوز می لرزیدم،دستان مشت کرده اش را می دیدم،مشتها به هم فشره می شد و بعد دوباره باز می شد،فکر
کردم،اگر،تنها اگر کمی دستش را بالا بیاورد،تنها کمی،بعد مشت....
_خجالت بکش!
لرزشم بیشتر شد!
_چرا؟
صدایم می لرزید!
_مشت؟با همین دست؟با همین دست تو را بز............؟با همین؟
صدایش ،صدایش پر از دلخوری بود،چادر هنوز روی صورتم بود،مشتهایش را باز کرد.
_ببین،خوب نگاه کن،اینها برای ز..........
صدایش در گلو شکست،بغض کردم،بغض کرد!
من.......
_سیسسسسسسسسسسس
من........
_حرف نزن زهرا،حرف نزن!
چقدر بغض در گلویش بود!
_نیامده بودم برای ز......از دست تو،مرا به کجا کشاندی!!!!!
بلند شد،فقط پاهایش را میدیدم،پشتش را به من کرد
_آمدم تا بگویم،همینجا بمان،نرو ،دیگر نرو!
ورفت،قدمهایش را می دیدم،دیدم که رفت،ولی من نشسته بودم،خودش گفت بنشین،قدمهایش سنگین بود،صدای درآمد.در رابست،،هنوز صدای نیایش می آمد،چادر را کنار زدم،چشمانم سوخت.............
از خواب پریدم،تنم تب داشت،نفس نفس می زدم،هنوز می لرزیدم،صدای اذان می آمد،صدای اذان می آمد!!!!
******************************************
پ.ن:پ.ن یعنی،حوصله ی بازی ندارم،حوصله ندارم دوباره کلمات و ردیف کنم،پ.ن یعنی حوصله ندارم،پ.ن یعنی هی ی ی ی،ای ی ی ی ی دل،پ.ن یعنی می دونم این برای دو پست قبله ولی هنوز دلم خوب نشده،پ.ن یعنی سبزی جملات برای هیچ منظوری نیست،فقط برای جلای چشم خواننده است،پ.ن یعنب دلم تنگ شده برای سبز،کاش یکی و پیدا می کردم می دادم همه ی اینجا رو سبز کنه! نقاش آشنا سراغ دارید؟ که یه روزه کار و تحو.یل بده؟!!!!!!!!