۱۷ مرداد ۸۷ ، ۱۴:۴۰
کودکیم
کودکیم در خاطراتم جا مانده
دلم برای تمام معصومیتم تنگ شده
روحم را سیاهی ها کشتند
و قلبم قربانی
دوری و بی وفایی شد
تنهایم
و بی یاور
و تنها امیدم انتظار است
انتظار انتظار انتظار
آری من منتظرم
نمی دانم اگر منتظرنباشم باید چه کنم؟؟؟؟
من با انتظار به دنیا آمده ام
لحظه لحظه ام سرشار است از عطر غیبت است
غیبتی که شفاف تر از هر بودن است
زندگیم وقف انتظار است
بگو اگر منتظر نباشم چه کنم؟؟!!
۸۷/۰۵/۱۷