شتر غربالگری دم جیب همه تازه بابا شدهها میخوابد، دم ِ جیب ما همین هفته پیش خوابید، دوم آبان، وقتی که چندماهی است قید دفترچه بیمهمان را زدهایم چه برسد به بیمه تکمیلی رویایی، ماجرا وقتی هیجانانگیزتر میشود که به لطف شرکت همسر، البته شرکت در حال خداحافظی چند ماهی است(بیشتر از آن چندماهی که قید دفترچه را زدهایم...) رنگ پول را ندیدهایم، بیانصافی نکردهباشم ماه پیش لطفی کردند و چیزکی واریز کردند، خدارا شکر ما که راضی هستیم و شاکر، تابهحال هم بیروزی نماندهایم، چه برسد الان که خودمان برکت متحرک شدهایم و برکتپراکنی میکنیم، الحمدالله :-)
القصه، تمام روضههای قبلی بیفایده است، اشک درآرش اینجاست که اصلا غربالگری ربطی به بیمه ندارد، طبق تحقیقات ناقصم گویا ازمایش غیرضروری است(آیا لازم است شکلک سر کوفتن بر دیوار بگذارم؟!).
یکشنبه صبح به لطف پلاک فردمان راهی ازمایشگاه نیلو شدیم، چند کوچه بالاتر از پارک ساعی، فرم پر کردیم، صدوهفده هزار تومان واریز کردیم، به سرعت به اتاق نمونهگیری رفتیم و مانند همه دفعات خون گرفتن از بنده در طول عمر بابرکتم رگ پیدا نشد، هر دو دست را سوراخ کردند و نشان به آن نشان که هنوز دست چپم کبود است و انگار که رگِ هوچیام قصد دارد تمام ناراحتیاش را از سوراخ شدن تا اخر نه ما ادامه دهد. کارهایمان به سرعت پیش رفت، خوب پاسخ دادند، راهنمایی کردند و ما را فرستادند برای سونو NT.
سونو انتی برای بررسی گردن کلفتی بچه، در واقع ضخامت پشت گردن جنین! و همچنین رؤیت گل روی استخوان بینیاست.(مادرجان یعنی ما دو ادم گنده برای دیدن آن چند میلیمتر استخوان دماغ چه زحمتی متحمل شدیم و چه ذوقی کردیم، من میدانم با تو اگر یک روزیروزگاری حرف از عمل دماغ بزنی دلبندم!)، فاکتورهای مورد ازمایش خون و همچنین اندازهگیری انجام شده در سونو جمیعا نشان میدهد جنین در محدوده خطر قرار دارد یا خیر.
ما محض احتیاط به مطب دکتر خودم رفتیم تا انجا سونو را انجام دهیم، متاسفانه نبود و راهی میدان نبردی شدیم به نام میدان ونک و خیابان افریقا، حدود یک ساعتی که من در انتظار نوبتم بودم همسرم با عشق افریقا را بالا میرفت و گاندی را پائین میآمد.
ابتدای ورودم به مرکز مثانهام را خالی کردم و بعد یک پاکت آبمیوه شیرین خوردم، سپس! ۲۶۸هزارتومان وجه از کارت مبارکمان به حساب مرکز سونوگرافی واریز نمودم، اصل سونو انتی ۱۸۰ هزارتومان است، دکترم گویا علاوه بر گردن کلفتی و استخوان بینی، رؤیت پا و بندناف را هم نوشته بود. در برگهای که از مرکز دادند بخشی تهدید و بخشی توضیح بود. برای غربالگری سه ماهه اول باید در هفته یازده تا انتهای هفته سیزده مراجعه کنید(من هفته دوازده بودم، طبق گفته دکتر.) مثانه باید خالی میبود، دیدن جنین بستگی به پوزیشن قرارگیری دارد برای همین زمان گرفتن این سونو طولانی است و ممکن است به چند جلسه بکشد، جنسیت در این هفته مشخص نمیشود، اگر سیدی میخواهید وجه را بپردازید و بعدا تحویل بگیرید، آبمیوه شیرین هم فراموش نشود.
ازنظر من دکترزنان، مسئول آزمایشگاه، دکترسونوگرافی، منتشی مطب، همه باید خوشحال باشند، حداقل درک این ذوقزدهگی کوچکترین کار آنهاست، توجیه اینکه من هزارمی هستم و برایشان تکراری شده هم بیهودهاست، بخشی از وظیفه پزشکی و کاریشان همین ذوقزدهگی است. از توضیحاتم مشخص است که دکتر سونوگرافیست بسیار سرد و بداخلاق بودند، من تمام مدت لبخند داشتم و گاهی هم صدای خندهام از دیدن حرکات سر و دست ِ نقطه چشمکزنم بالا میرفت. سرفه کردم تا تکان بخورد و تکان خورد، در آن بین دکتر به چربی شکمم هم لطفی کرد و گفت زیاد بودنش مانع دیدن خوب جنین میشود، من لبخند میزدم و محو تماشا بودم. نه ثانیه صدای قلب را برایم پخش کرد، دلم برای اینهمه تلاشش برای تپیدن ضعف رفت...
اندازه جنین کمتر از دوازده هفته بود، نزدیک یازده هفته و سه روز، جفت هم پائین بود، دکتر در آخر گفت که الان خیلی از بیماریها مشخص نیست غربالگری دوم بهتر تشخیص داده میشود.
خوب، فکر میکنید من لحظهای مضطرب شدم یا لبخندم پرید؟ خیر!
سونو را به آزمایشگاه خون بردیم، جوابش دوشنبه حاضر شد و من سشنبه نوبت ویزیت داشتم.دکترم برای اندازه جنین نگران نبود، گفت مسیر رشد را در سونوی بعدی تشخیص دقیق میدهیم، جفت هم خودش درست میشود، شکر خدا همهچیز خوب بود.
*عصر جمعه، نبض کوچک تو و ناگهان تپیدنت، منتظری عزیزکم؟؟؟!
http://maman.blog.ir/