11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۹

تلنگر

دیشب خواب ِ کسی را دیدم.


نشسته‌بودیم، انگار همه آنهایی که می‌شناختم و می‌دانستم که روزی خواهم شناخت حضور داشتند، دور سفره‌ای بودیم، افطاری؟ ناهار؟ سفره یکی از سفرهای جنوب؟

نمی‌دانم! فقط همه بودند، منتظر بودیم انتخاب شویم، آمد و دوری زد، حرفی نزد، نگاهم به او بود، می‌خواستم ببینم من را هم انتخاب می‌کند، انتخاب نکرد! از میان ما چندنفری را دستچین کرد و رفت، ما ماندیم، ولوله افتاد، من فکر کردم، حقم بود!

از صبح فکر می‌کنم حقم بوده! 

نیمه شب گذشته و من فکر می‌کنم حقم نبوده! باید من را هم انتخاب می‌کرد، من دلم برایش بیشتر از همه تنگ شده، بیشتر از بیشتر از بیشتر!

از ناامیدی منفعلانه‌ی صبح رسیده‌ام به عصبانیت و طلبکاری، طلبکارم از همه و بیشتر از خودم، من هم جای‌ام انجا بود، باید از آن در رد می‌شدم و با او همراه می‌شدم.

آخ که اگر من را انتخاب می‌کرد! آخ!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۴
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی