۱۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۹:۳۴
من هم یکی مثل باقی*
اگر بغض ِ من گفتنی بود، دلم آسمان میشد!
اردیبهشت ِ خیس ِ من، انگار باید با بغض بیاید و برود..
تویه طالع همه انگاری یه کسی هست که باید بره
یه چیزی این وسط گم شده، مثل یه تیله که باید قِل میخورد میومد سمت ِ من ولی یکی اون بالا نگهش داشته تا نیاد، انگاری همیشه باید یه جایه قضیه اشکال داشتهباشه!
خسته شدم! یکی بیاد من و از بین اینهمه حرفهایه تکراری و مزخرف و اذیتایه ریز و درشت بکشه بیرون!
من که آدم دپرسی نیستم، ولی تو یه پخ به من کن تا ببینی چهطوری واست آبغوره گیری را میندازم! خسته شدم! یه جایه کار میلنگه!
*بعضی وقتا نمیخوای ولی به زور میخوان تورو تافتهی جدا بافته کنن!
۸۹/۰۲/۱۲
می فهممت شاید یکی باشه که اهل اردیبهشت باشه
شاید اون شایدم نه من اشتباه میکنم ولی یادمه وقتی منم اینجوری وبدم توی اردیبهشت با یه مرد اردیبهشتی ازدواج کردم و خوبه خوب شدم و اردیبهش شد بهشت زندگیه منه