11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۱:۳۲

Title-less

 

 

10/2/89

تو نمی‏دانی، وقتی من هوائی‏تر میشوم، چه به روزه دلم میاید، تو نمی‏دانی وقتی عقلم ترکه به دست بالاسره دلم می‏نشیند، چه طور دل ِ بی‏نوایم از ترس به خود می‏لرزد و دعا دعا میکند تو بیایی و ترکه را از دست عقلم بگیری!

تو نمی‏دانی، چه قدر دلم برایت بال بال می‏زند!

نمی‏دانی، چه قدر سخت است چشم بازکنی و ببینی دچار شدی و هیچ راهی جز دچار ماندن نداری!

عزیزکم تو نمی‏دانی، همه‏ی ترسهایه عالم، باهم، یکجا، ریختن "تویه این دل ِ لامصب" یعنی چه!

تو نمی‏دانی، یک ثانیه، یعنی یک قرن و نمی‏دانی وقتی چند شصت تا از این یک قرن‏ها منتظره پاسخت می‏مانم یعنی چه!

تو نمی‏دانی، دلتنگیه دخترگونه‏ی من، نگاه منتظرم که به هرسو میچرخد محض خاطر دیدنت یعنی چه!

تو نم‏یدانی، خودخواهیه کودکانه‏ام، بابت زمانهایی که نادیده‏ام میگیری، یعنی چه!

تقصیر تو نیست عزیزکم، تقصیر ِ من است که زیادی به درگاهش التماس کردم و عاصیش کردم، شاید همین شد که تو را به من داد!

 

دلم شانه‏ات را می‏خواهد، محض تنها دو قطره اشک، کجائی؟!!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۱۱
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی