11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

جسمم گویی آبدیده شده و تشنگی و گرسنگی را نمی فهمد،ولی امروز،انگار عطش سراسر روحم را گرفته و جسمم _ذره ذره ی جسمم_ باران می خواهد،مثل همین بارانی که صدایش می آید،دلم خاک ِباران خورده می خواهد و برقی و رعدی و قطره های درشت ِ باران...

صدای باران،همه ی اهل خانه را هوایی کرده و من بیشتر از همه عطش ِ دیدار دارم!

 

 

دلم می خواهد،تو باشی و باران و من و قطره هایی که روی صورتت می غلتد و از انحنای ِ گوشه ی لبانت که به بالا رفته به پایین می افتد ،دلم می خواهد دستانم را کاسه کنم زیر صورتت،تا تمام قطرات را جمع کنم،بعد یکجا همه را سر بشکم!!!!

 

فقط بگذار اذان بگویند عزیز ِ من!! بگذار بگویند!

 

 

 

پیوست نامه:شاید تشنگی یا عطشتان را بیشتر کند،ولی اینبار را خوب گوش کنید! به صدای این خانه!

 

*لاتفاوت بینهما!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۶/۰۹
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی