11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۶ خرداد ۸۸ ، ۲۲:۲۵

اعتراف

می دونم که گاهی،حرفی می زنم که دلی رو می شکنه،ناخواسته! می دونم که گاهی،نه! همیشه عجولم ،می دونم که همیشه تند می رم و ........می دونم که گاهی اون زهرایی نیستم که واقعا هستم،می دونم که دیگران و آزار می دنم با کارهایی ناخواسته،می دونم!

ولی می دونی که خودم بیشتر عذاب می کشم؟!

.

.

.

فکر می کنم توی دنیا طاقت هر چیزی و داشته باشم جز عذاب وجدان،جز حسرت لحظه ها ی گذشته! یه روزی یه کاری کردم(به خاطر همون عجولیم،به خاطر همون تندرویم!)وبعد،خیلی زود،پشیمون شدم،ولی فایده ای نداشت،سعی کردم درستش کنم،ولی نشد،اگرچه الان نمی تونم بگم حسرت نمی خورم،ولی خیالم راحته که سعی خودم و کردم.

امروز هم،همین عذاب وجدان مجبورم کرد بنویسم،همینجا،پیش همه ی شما می گم که،آره ! من بیش از حد عجولم،گاهی اونچیزی که واقعا هستم،نیستم،گاهی،دل دوستی و می شکنم،که خودم هم شاید ندونم چه قدر دوسته،چه قدر خوبه!

پیش روی همه،به مرجان می گم که من نمی دونستم تو اینقدر خوبی و اشتباه کردم،پس من و ببخش،به خاطر همه ی ندونم کاری هام،شاید تو فقط فهمیده باشی که دیوانگی های من،نه از سر "دل"سنگی که از سر ترسی مبهم و عجیبه!

.

.

.

دلتنگی مثل یه توپ گنده می مونه که می خواد از قلب آدم یه راه باریک و طی کنه و از دهان بیرون  بیاد.

"خانم نگاه گمنام" دلم برای جدانویسیت تنگ شده بی انصاف،دلم برای همه ی همه ی همه ی لحظه هایی که با هم بودیم تنگ شده،دلم برای کاغذ باطله ات با سربرگ قرمزش تنگ شده،دلم برای تیله هات و دخیلت تنگ شده،دلم  تنگ شده بی انصاف،تنگ شده!!!!!!

.

.

.

.

.

.

"که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"

کلیشه های همیشه ماندگار!

.

.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۳/۱۶
زهرا صالحی‌نیا

نامه‌ها  (۰)

هیچ نامهی هنوز ثبت نشده است

ارسال نامه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی