11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
 

تو را با کدامین نام صدا کنم؟!.......

 

حرفهایم را برای تو گفته ام،ولی نمی دانم چرا همیشه حرفی می ماند نگفته،که نگفته می دانی،امام جان،این لحظه که می نویسم،می دانم که تو از قبل اینها را خوانده ای و یقین دارم،سال بعد......نه!

کلمه ی بعدیم؟! نه! حرف بعدی؟! نه!

پلک زدن بعدیم هم نه!

تو زود تر از آنکه پلک بالاییم به پایین برسد،آمدی!

قول دادی و من هم روی قولت حساب کردم.

اصلاً به حرف من نیست،یکبار گفتم،به من تکلیف انتظار دادند! من مداد گلی خریدم که نقطه ها را گلی بگذارم،دفترم را با سبز خط کشی کردم،پایین مشقهایم پر از ستاره است،گل هم کشیده ام!

_دفتر مشقم مثل دفتر نقاشی شده!_

ولی من به هوای این بازیچه ها یادم نمی رود که قول داده ای!

تکلیف من انتظار است،ولی دل که تکلیف نمی فهمد!

                                                                                                قربان تو .

 

.

.

.

برای بابای زَهْراء

 

همان بابای زَهْراء ! همان بابایی که نصف عمر با من نبوده،همان بابایی که بلد نیست ناز بکشد،همان بابایی که نمی داند بهترین بابای دنیاست،همان بابایی که هزاران برابر اندازه ی عمر دخترک 21 ساله اش،عاشق دخترانش است.

 

برای تو از کجا بنویسم،از لحظه هایی که نمی دانم چه طور گذشت؟! از موهای تو که هر روز سپید تر و کمتر می شود؟! یا از خاطراتی که هر روز دور تر می رود؟!

نه بابا جان،از اینها نمی نویسم،حتی نمی نویسم امسال هم روز اول کنارمان نیستی!نه بابا جان،اینها برای ما مهم نیست،اصلا همین امشب،برای صد سال ِ همه ی ما بس بود،همین امشب که تو وسایلت را می بندی تا فردا صبح،وقتی همه ی ما خوابیم،آرام بروی،همین امشب،که کنار هم خندیدیم و

 تو بلند بلند خندیدی!

همین امشب که برایت حرف می زدم و تو آستینهایت را بالا زده بودی برای وضو و ایستاده بودی من را نگاه می کردی!

برای من بس است،اگرچه دلم می خواست همین امشب کنار هم بمانیم،باباجانم!زود تر از آنچه فکر کنی بزرگ شدم،محدثه و مهدیه هم! من از این تغییرات می ترسم،ولی تو که می خندی،همه ی ترسها می رود،بابا جانم همیشه بخند،همیشه.

                                                                       

 زَهْرای ِ تو!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۲/۲۱
زهرا صالحی‌نیا