11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی

قرار گذاشتم در این چند روز باقی مانده "برای" بنویسم،شما را هم دعوت کردم،تا "برای" بنویسید!

فکر کن این "برای"...

مثل حلالیتی است که قبل از رفتن به زیارت می گیری!

مثل التماس ِ دعا گفتن به مسافر قبل از زیارت است!

مثل بوسیدن عروس و داماد قبل از رفتن به خانه شان است!

مثل آرزو کردن قبل از فوت کردن شمع تولد است!

مثل فاتحه خواندن قبل از باز کردن حافظ است!

مثل رنگ کردن تخم مرغ است!

مثل گل کاشتن در باغچه است!

مثل گلاب پاشیدن روی مزار عزیزی است!

مثل هم زدن آش نذری و نیت کردن است!

مثل گریه کردن و بعد نذری خوردن است!

مثل صبحها بی اختیار بلند شدن و عاشقانه به آسمان نگاه کردن است!

مثل چشم گذاشتن است!

مثل پیدا کردن و ساک ساک کردن است!

مثل هفت سین چیدن است!

مثل بوی کفش نو است!

مثل بوی پول تا نشده است!

مثل لبخند زدن است!

مثل به آب سپردن غمهاست!

مثل شستن زخمهاست!

مثل انتظار است!

تو اصلاٌ فکر کن مثل "یا علی" گفتن است!

.

.

.

.

.

 

"برای" به قول دوستی نامه ای بی مقصد است،"برای" ات را که نوشتی،بفرست به آدرس نامه های بی مقصد،با فرستنده یا بی فرستنده،فرقی نمی کند و برگشت نمی خورد،پنجشنبه 29 اسفند،بیا و نامه ها را بخوان!

شرکت برای عموم آزاد است.

*فقط لذت با هم بودنش می ماند!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۲/۲۰
زهرا صالحی‌نیا