۲۲ بهمن ۸۷ ، ۱۱:۴۹
خیال نیست!!.....به من نگو خیال "پرداز"!!! من می بینم...می بینم.....
سرت را پایین انداختی و من چشم دوختم به دستهایت
جای نگاهم روی بند بند انگشتانت ماند
و تو دستهایت را مشت کردی و نگاهم جا ماند همانجا !
.
.
.
.
.
.
.
همه چیز عوض شده....بی دلیل...بی ربط....."یادت باشد بی من رفتی!"
۸۷/۱۱/۲۲