11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۱۸ بهمن ۸۷ ، ۱۶:۵۷

جمعه است یا یکشنبه!

همه ی پولهای صندوق را به مرد داد.....

بعد آتش گرفت........ آتش گرفت........

در کلیسا را بست و رفت که مجاور شود..........

.

.

.

بازگشت...با شانه هایی افتاده....دلی تب دار....

دست برد به قفل سرد و سیاه در.....سینه اش سنگین بود.............

جمعه است یا یکشنبه!

توان پاهایش رفت،روی پله های سنگی جلوی در نشست....

تکیه به در کرد و چشم به آسمان دوخت....

قطره قطره......روی پله های سرد می ریخت....

آرام زمزمه کرد: می آید........می آید....

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۱/۱۸
زهرا صالحی‌نیا