11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس

لیلی بودم ولیکن اکنون/مجنون‌ترم از هزار مجنون

درباره بلاگ
11 صبح، زیر ِ طاق ِ یاس
بایگانی
۲۵ آبان ۸۷ ، ۱۸:۴۵

عراقی(برای رویا)

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب ز در نیاید به بهانه‌ی گدایی
مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی
ز کدام ملت است این به کدام مذهب هست این  ؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

ز فراق چون ننالم من دل شکسته چون نی

که بسوخت بند بندم ز حلاوت جدایی
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۸/۲۵
زهرا صالحی‌نیا